نماز ميكرده است ، يا روى جانمازيكه بر آن نماز ميكرده است ، او را بخوابانند كه اگر اميد شفا هست شفا مييابد و گر نه جانش بآسانى بيرون ميآيد. در حديث معتبر منقول است كه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم داخل شدند، بر شخصى از فرزندان عبدالمطلب و او در حال احتضار بود، فرمود كه پاى او را بسوى قبله كنيد، تا ملائكه باو رو آورند، و رحمت الهى متوجه او گردد. از حضرت امام رضا عليه السّلام منقول است كه : زينهار كه در حال احتضار دست بر او مگذاريد، اگر دست و پا زند مانعش نشويد، چنانچه جاهلان ميكنند و نزد او قرآن بخوانيد، ياد خدا بكنيد و صلوات بر رسول وآل او بفرستيد. در حديث ديگر منقول است كه : فرزندى از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام در احتضار بود، حضرت امام محمد باقر عليه السّلام در كنار خانه او نشسته بودند و هر گاه كسى نزد او ميرفت منع ميكردند، ميفرمودند كه دست بر او مگذاريد كه او در اين حالت در نهايت ناتوانيست ، و هر كه دست بر او ميگذارد چنانست كه او را كشته است . در حديث معتبر از رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : تلقين كنيد مردگان خود را كه لااِلهَ اِلاّ اللّهُ بگويند كه هر كه آخر سخنش لااِلهَ اِلاّ اللّهُ باشد، داخل بهشت شود. در حديث ديگر فرمود لااِلهَ اِلاّ اللّهُ تلقين ايشان بكنيد كه گناهان را درهم ميشكند، و در حديث صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : هر گاه كسى را در وقت جان كندن بيابيد اين كلمات فرج را تلقين كنيد كه او بگويد لااِلهَ اِلاّ اللّهُ الْحَليمُ الْكَريمُ لااِلهَ اِلاّ اللّهُ الْعَلىُّ الْعَظيمُ سُبْحانَ اللّهَ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَرَضينِ السَّبْعِ وَمافيهِنَّ وَما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ. در حديث ديگر منقول است كه : هر كه از اهل خانه حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام محتضر ميشد، حضرت كلمات فرج را تلقين ايشان ميفرمود، كه بخوانند چون ايشان مى خواندند ميفرمود برو كه ديگر بر تو باكى نيست . در حديث حسن ديگر منقول است كه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بنزد شخصى از بنى هاشم حاضر شدند، در حال جان كندن و فرمودند كه اين كلمات را بخوان يعنى كلمات فرج را چون خواند، گفتند الحمدللّه كه خدا او را از آتش جهنم نجات داد. در حديث معتبر ديگر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هيچكس نيست مگر آنكه شيطان جمعى از شياطين راموكل مى گرداند، بر او در وقت مردن كه او را بشك اندازند، در دين خود تا جانش مفارقت كند، اگر كسى مؤ من كامل باشد نميتوان او را بشك انداخت پس ‍ در آنحال تلقين ايشان بكنيد، بكلمات فرج و شهادتين اقرار بائمه عليهم السّلام يك يك را تا از سخن گفتن بازماند. در حديث ديگر فرمود كه اگر بت پرستى در وقت مردن اقرار بامامت ائمه معصومين عليهم السّلام بكند، دين تشيع را اعتقاد كند آتش جهنم بهيچ عضو او نرسد. در حديث ديگر فرمود كه شخصى را مرگ در رسيد حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نزد او حاضر شدند، با جماعتى از اصحابه و او بيهوش بود پس حضرت فرمودند كه اى ملك الموت دست از او بردار، تا از او سؤ ال كنم پس آن شخص بهوش آمد حضرت فرمود چه چيز ميبينى گفت سفيدى بسيار و سياهى بسيار ميبينم ، فرمود كه كدام يك بتو نزديكترند گفت سياهى حضرت فرمود، كه بگو اَللّهُمَّ اغْفِرُلِىَ الْكَثيرَ مِنْ مَعاصيكَ وَ اقبَلْ مِنّىِ الْيَسيرَ مِنْ طاعَتِكَ پس آن شخص بيهوش شد، باز بملك الموت فرمود كه دست از او بردار پس او بهوش آمد حضرت فرمود كه چه چيز مى بينى گفت سفيدى بسيار و سياهى بسيار مى بينم فرمود كه كدام يك بتو نزديكتر است گفت سفيدى حضرت فرمود كه او را آمرزيدند، پس حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه نزد هر كه حاضر شويد، در اين حال بگوئيد كه اين دعا بخواند. در حديث ديگر منقول استكه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نزد جوانى حاضر شدند در وقت مردن و باو گفتند بگو لااِلهَ اِلاّ اللّهُ و او زبانش بند شده بود و نتوانست گفت ، حضرت پرسيدند از زنيكه بر بالين او نشسته بود، كه اين مادر دارد؟ گفت من مادر اويم فرمود، كه از او خوشنودى يا بر او غضبناكى ؟ گفت شش سال است با او سخن نگفته ام فرمود كه از او راضى شو گفت راضى شدم ، پس ‍ حضرت بآن جوان گفت كه بگو لااِلهَ اِلاّ اللّهُ زبانش گشوده شده بود و گفت ، پس حضرت از او پرسيدند، كه چه چيز مى بينى گفت مرد سياه بدبوئى و بدروئى جامه چركينى را مى بينم كه نزديك من است و گلوى مرا گرفته بود، حضرت فرمود كه بگو: يا مَنديَقْبَلُ الْيَسيرَ وَ يَعْفُوا عَنِ الْكَثيرَ اِقْبِلّ مِنَ الْيَسيرَ وَ اَعْفُ عَنّىِ الْكَثيرَ اِنَّكَ اَنْتَ الْغَفوُرُ الرَّحيمُ چون آن جوان اين دعا را خواند، حضرت فرمود كه چه چيز مى بينى گفت مرد سفيدروى خوشبوئى خوش جامه را ميبينم ، كه نزديك من است و آنمرد سياه مى رود، فرمود كه بار