.......: سنگرسازان بی سنگر چه بچه هاي با حالي و چه روزهاي باصفايي و چه شب هاي آسموني و قشنگي بود. سرزميني در يه قدمي بهشت؛ نه روستايي بودند و نه شهري، از سرزمين ملائک بودند و چند روزي مهمون اين کره خاکي؛ اومده بودند تا تلنگُري به دلهاي زنگ خورده و غافل ما بزنند. اونچه در دفاع مقدس گذشت، قصه ي خون و خون ريزي، تعصّبهاي خشک و توخالي و اخماي تند و خشن نبود. راز قصه ي اونا، رنگ قصه ي گل بود و پروانه، تبسم و لبخند مرام رويشان و نماز و اشک، مسلک روح آسمونيشون بود. یکی از مقرهاشون نزدیک خرمشهر بود . “مقر شهید حجتی”. بیشترشون چهارده، پونزده ساله بودند و راننده لودر و بلدوزر، بهشون می گفتند: سنگر سازان بی سنگر، معروف بودند به “جِغِله های جهاد”. سردار حاج مهدی علی خانی بهشون می گفت: کُرفه چی ها! یعنی کوچولوها!. خیلی هاشون از روستای ما -حاجی آباد نجف آباد- بودند. بیشتر خاکریزهای شلمچه تا جاده های کوه های حلبچه، اینارو یادشونه. انگار جبهه، خونه ي خالَه شون بود. نه از ترکش میترسیدند، نه از تیر؛ امّا از خدا خیلی حساب می بردند. خدا رحمتشون کنه. بیشترشون شهید شدند؛ مثل “محمد علی قیصری” فرمانده هفده ساله مون، مثل “صالح ونصرالله صالحی”، “مهدی شاهسون”، “مصطفی طاهری”، “اسماعیل رحیمی”، “محمد توکلی” و “اکبر عرب پور”، اجر نماز شبشون وحماسَشون با خدا و لبخند بازی های ساده و طنزشون، مالِ شما. ایشاالله هیچ وقت یادشون از دلمون نره. سنگرسازان بی سنگر مجموعه اکبرکاراته موسسه مطاف عشق https://eitaa.com/zandahlm1357