.......: (آغاز سفر) در ربیع الاول سال ۱۳۴۵ هجری قمری در حالی که مرحله سی‌ام عمر خود را طی می‌نمودم پس از تشرف بعتبات عالیات و فراغت از زیارت قبور ائمه طاهرین سلام اللّه علیهم أجمعین از طریق هندوستان عازم عتبه بوسی امام هشتم مولانا أبو الحسن الرّضا حضرت علی بن موسی علیه و علی آبائه و اولاده أئمّة الهدی آلاف التحیّة و الثناء گردیده. پس از ورود بکراچی [۱] و بمبئی که دو شهر مهم بندری هندوستان بود بر خلاف انتظار خبر ورود داعی را جرائد مهمّه نشر دادند. ---------- [۱]: ۱) کراچی در این تاریخ مرکز حکومت اسلامی پاکستان و بمبئی شهر بندری هندوستان می‌باشد. دوستان قدیمی و احباب صمیمی و ایمانی از أقصی بلاد هند مطّلع داعی را دعوت بدان صوب نمودند بحکم اجبار اجابت دعوات نموده بدهلی و آگره و لاهور پنجاب و سیالکوت و کشمیر و حیدرآباد بهار و لپور و کویته و سایر شهرها رفته و در هرکجا که وارد می‌شدم با تجلیلات بی سابقۀ ملّی مورد استقبال واقع و در غالب این شهرهای مهم از طرف علمای أدبان و مذاهب باب مناظرات باز. از جمله مجالس مهم مناظره ای بود که با علماء هنود و براهمه در شهر دهلی با حضور گاندی پیشوای ملّی هند واقع شد که در جراید مفصلا درج گردید بحول و قوۀ پروردگار متعال و توجهات خاصّۀ حضرت خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم موفقیت با داعی و حقانیت دین مقدّس اسلام و مذهب حقّۀ جعفریّه را ثابت نمودم. آنگاه از طرف انجمن اثناعشریه شهر (سیالکوت) بریاست جناب ابو البشیر سید عنایت علی شاه نقوی مدیر محترم نامۀ هفتگی (درّ نجف) دعوت شده بدان صوب حرکت نمودم. از حسن اتفاق دوست قدیمی صمیمی داعی جناب سردار محمّد سرور خان رسالدار شکل [۱] فرزند مرحوم رسالدار محمّد اکرم خان و برادر کلنل محمّد افضل خان که از سرداران نامی خاندان قزلباش هندوستان در پنجاب می‌باشند که در سالهای ۱۳۳۹ و ۴۰ قمری در کربلا و کاظمین و بغداد حکومت داشتند و از مردان شریف با نام و مؤمنین متعصب پاک دامن خاندان قزلباش در شهر سیالکوت رئیس اداره عدلیّه و مورد احترام عموم اهالی بودند با جمعیت بسیاری از طبقات مختلفه استقبال شایان از داعی نمودند و در منزل جناب ایشان وارد گردیدم [۲] . ---------- [۱]: ۱) در تاریخ نشر این کتاب برحمت ایزدی پیوستند رحمة اللّه علیه. [۲]: ۲) در تاریخ نشر این کتاب برحمت ایزدی پیوستند رحمة اللّه علیه. چون خبر ورود داعی به پنجاب بوسیله جرائد منتشر شد با جدّیت و اصراری که برای حرکت بسمت ایران داشتم از اطراف و اکناف پیوسته نامه‌های دعوت میر سید مخصوصا از طرف حجّة الاسلام جناب آقای سید علی رضوی لاهوری مفسّر سی جلد تفسیر معروف (لوامع التنزیل) از شهر لاهور که از مفاخر علمای شیعه در پنجاب ساکن لاهور می‌باشند داعی را وادار که پیوسته در حرکت و بزیارت اخوان مؤمنین نائل می‌گردیدم. از جمله از طرف مؤمنین و برادران خاندان محترم قزلباش که از رجال مهم شیعه در پنجاب هندوستان هستند بپیشاور که آخرین شهر مهم سر حدّی پنجاب بافغانستان می‌باشد دعوت شدم. باصرار جناب محمّد سرور خان پذیرفته و در چهاردهم رجب بدان صوب حرکت پس از ورود و احترامات فوق التصور تقاضای منبر نمودند (چون زبان هندی را کاملا نمی دانستم در هیچ یک از بلاد هند منبر نرفتم ولی چون اهالی پیشاور عموما زبان پارسی را بخوبی می‌دانند) اجابت نموده عصرها در امام بارۀ (حسینیّه) مرحوم عادل بیک رسالدار مجلس مهمّی تشکیل و با حضور جمعی کثیر از صاحبان ادیان و مذاهب مختلفه اداء وظیفه می‌نمودم. چون اکثریت اهالی پیشاور مسلمان و از برادران اهل تسنّن هستند لذا در مدت سه ساعت که منبر بودم روی سخن با آنها و در اثبات امامت بیشتر دقّت و صرف وقت می‌نمودم. لذا محترمین علمای آنها که حاضر مجلس تبلیغ می‌شدند تقاضای مجلس خصوصی نمودند چند شبی تشریف می‌آوردند در منزل و ساعاتی بمباحثات می‌گذشت. یک روز که از منبر فرود آمدم خبر دادند که دو نفر از اکابر علماء کابل از ضلع ملتان بنام حافظ محمد رشید و شیخ عبد السّلام وارد و تقاضای ملاقات نمودند وقت دادیم ده شب پی درپی بعد از نماز مغرب می‌آمدند و در هر شبی ساعات ممتد که غالبا به ۶ و ۷ ساعت می‌کشید (و بعضی شبها تا مقارن طلوع فجر مشغول بودیم) وقتمان بمباحثات و مناظرات می‌گذشت و در پایان شب آخر شش نفر از رجال و ملاّکین و اصناف محترم اهل تسنّن مذهب حقّۀ تشیّع را اختیار نمودند. و چون چهار نفر از مخبرین جرائد و مجلاّت مهمّه با حضور قریب دویست نفر از رجال محترمین فریقین (شیعه و سنّی) مناظرات و مقالات طرفین را می‌نوشتند و روز بعد در جراید و مجلاّت نشر می‌دادند-داعی از روی جرائد و مجلاّت و مقالات و گفتارهای شبانه را یادداشت نموده اینک آن مقالات و مناظرات است بنظر قارئین محترم می‌رسد فلذا این کتاب را موسوم نمودم به شبهای پیشاور آنچه بنظر محترم اهل ادب می‌رسد خورده بداعی نگیرند چه آنکه در موقع مناظره احدی توجه