.......: سرگذشت رضا شاه به خوبي روشن كننده حوادث ۶۲ سال بعد است؛ زماني كه ديكتاتور عراقي، صدام حسين، در حمله اي كه به رهبري آمريكا صورت گرفت، از حكومت ساقط شد. در هر دو نمونه، ارتشي كه مردم كشور را مرعوب خود ساخته بود، در برابر مهاجمين هيچ مقاومتي نكرد. همان طور كه در سال ۱۹۴۱ اثري از ارتش رضا شاه ديده نشد، [با آغاز حمله آمريكا] گارد رياست جمهوري صدام نيز مضمحل شد. در هر يك از اين موارد، سقوط ديكتاتور با هلهله و شادماني همراه بود. شباهت‌هاي اين دو ديكتاتور، چيزي بيش از سرنگوني آنها است. هر دوي آنها با كمك و حمايت خارجي به قدرت رسيده و به حكمراني خود ادامه دادند؛ هر دو ديكتاتور با مردم خود وحشيانه رفتار مي‌كردند؛ هر دوي آنها با چپاول منابع نفتي كشور خود زندگي مرفهي فراهم آورده و اموال فراواني در بانك‌هاي خارجي انباشته بودند؛ و زماني كه ادامه حكومت آنها نامطلوب ارزيابي شد، از جايگاه حكمراني به زير كشيده شدند. اندكي پيش از آغاز حمله به ايران، سخنان بسياري در مورد چپاول اموال [مملكت] به گوش مي‌رسيد، اما بلافاصله پس از سرنگوني ديكتاتور، اين موضوع به دست فراموشي سپرده شد و كسي در مورد آن حرفي به ميان نياورد. در هر دو مورد، كذب بودن دلايلي كه براي تهاجم و «تغيير رژيم» اقامه مي‌شود، آشكار است. اظهار نگراني در مورد سلاح‌هاي كشتار جمعي عراق واقعيت نداشت، چرا كه اين نسل از سلاح‌ها با موافقت دولت ريگان در اختيار عراق قرار گرفت. در خلال جنگ ايران و عراق، طي سال‌هاي ۸۸-۱۹۸۰، زماني كه همين سلاح عليه نيروهاي ايراني و كردهاي عراقي به كار گرفته شد، هيچ اعتراضي شنيده نشد و كسي عراق را محكوم نكرد. علاوه بر اين، بسيار بعيد بود كه صدام از اين سلاح‌ها عليه نيرو‌هاي آمريكايي و متحدانش استفاده كند، زيرا در جنگ خليج فارس در سال ۱۹۹۱ نيز اين سلاح‌ها را عليه نيرو‌هاي تحت رهبري آمريكا به كار نبرد. دلايلي كه بعدها در حمله به عراق اعلام شد، پايه محكمتري نداشت. ابراز نگراني در مورد استبداد و بي رحمي صدام نسبت به مردم عراق نيز، بي اساس بود. در دهه ۱۹۷۰ صدام را به قدرت رساندند و به مدت سه دهه، به ويژه در دهه ۱۹۸۰، از او حمايت كرده و به ياريش شتافتند. بنابراين اظهار «دلسوزي»هاي بعدي براي مردم عراق به خاطر بدبختي هايشان باوركردني نبود. در ماه مارس سال ۱۹۹۱، ايالات متحده پس از آنكه شيعيان و كردهاي عراق را به قيام عليه صدام تشويق كرد، با خيال راحت چشم‌هاي خود را بر قتل عام شيعيان و كرد‌ها به دست صدام بست. يك فرد بدبين ممكن است ادعا كند كه همه اين كار‌ها براي آن بود كه صدام بتواند دشمنانش را درهم بشكند و براي دوازده سال ديگر بر مسند قدرت تكيه كند. از آنجا كه در سال ۲۰۰۳ صدام جز براي مردم كشور خود، براي هيچ كشور ديگري تهديد قلمداد نمي شد و از آنجا كه وي هيچ گونه دخالتي در حادثه تروريستي ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نداشت، چرا ايالات متحده تصميم گرفت به عراق يورش ببرد و او را از مسند قدرت به زير كشد؟ سرنگوني رضا شاه در سال ۱۹۴۱ بينش خوبي در اين باره به ما مي‌دهد. در سال ۲۰۰۰ كاملاً آشكار بود كه صدام حسين و سني‌ها بيش از اين توانايي اداره قدرت را ندارند؛ و انقلابي اسلامي، نظير انقلاب ايران در راه است. رژيم صدام نيز همچون رژيم شاه پوسيده بود. اين پوسيدگي به حدي بود كه بلافاصله پس از حمله نيرو‌هاي تحت رهبري آمريكا رژيم صدام از هم پاشيد. حمله آمريكا به عراق در سال ۲۰۰۳، همچون حمله انگلستان به ايران در سال ۱۹۴۱، با هدف جلوگيري از وقوع يك انقلاب؛ و حفظ كنترل آن كشور از طريق به قدرت رساندن شيعيان و كرد‌ها در عراق انجام گرفت. آمريكا به تقليد از تجربه موفق انگلستان در اشغال ايران در سال ۱۳۲۰؛ و با اطمينان به پيروزي ماجراجويي نابخردانه اي را در عراق آغاز كرد. اما ماجراي عراق بسيار سخت تر بود؛ زيرا در آنجا كل نظام بايد تغيير مي‌كرد. در ايران سال ۱۳۲۰، فقط آنكه در رأس قدرت بود كنار زده شد؛ و در روز‌هاي ۲۵ تا ۳۰ اوت با اينكه عملاً هيچ دولتي بر سر كار نبود، هيچ غارت و هرج و مرجي در تهران رخ نداد. اما بغداد، برخلاف تهران، به هنگام اشغال به دست نيرو‌هاي آمريكايي، همچون زمان ورود نيرو‌هاي انگلستان در ۱۱ مارس ۱۹۱۷، دستخوش غارت و هرج و مرج گسترده اي شد. [۱] خاورميانه پس از جنگ جهاني اول آخرين فصل تاريخ خاورميانه با جنگ جهاني اول آغاز مي‌شود كه اين منطقه را دست خوش تغييرات شگرفي كرد. علاوه بر اضمحلال امپراطوري عثماني، تمام سرزمين‌هايي كه ميان هند و مصر قرار داشت، تحت تصرف و نفوذ انگلستان درآمد. كشورهاي ايران (كه پيش از نوامبر ۱۹۳۴ با نام فارس شناخته مي‌شد)، عراق، سوريه، عربستان و فلسطين در اين منطقه قرار داشتند. در توافقنامه مخفي ماه مارس ۱۹۱۵، انگلستان، روسيه و فرانسه بر سر تقسيم امپراطوري عثماني و ايران به تفاهم رسيده و خاور نزديك را ميان متحدين تقسيم كردند. در قراردادي جداگانه ميان انگل