.......:
۶- اثر مخلوط شدن جنبههای سیاسی و ادبیات در سرگشتگی نویسندگان جوان
امروز ادبیّات مستقیماً با جنبههای سیاسی مخلوط شده است. به همین خاطر، با ادبیات معاصر با بی مهری برخورد میشود و نتیجتاً نویسندگان نسل جوان دچار سرگشتگی شده اند. جنابعالی در این خصوص چه نظری دارید؟
این که میگویید ادبیات با سیاست آمیخته شده، من نمی دانم مقصود چیست. آیا به این معنی است که محتوای سیاسی دارد؟ مثلاً فرض کنید این گونه بگوییم: شاعری است که از لحاظ سیاسی، الان با منطق فعلی ما منفی است؛ امّا شاعر برجسته ای است. اگر این، شعرش به دانشگاه بیاید و مورد توجّه قرار گیرد، ممکن است مورد استفاده واقع شود. بنابراین نمی شود از آن استفاده کرد. البتّه من نمی دانم که در دانشگاهها، با شعر چگونه برخورد میشود. اگر واقعاً ما شاعری داشته باشیم که از لحاظ رتبه ی شعری، سطحش بالا باشد؛ به طوری که دانشجو بتواند از شعر او حقیقتاً استفاده کند؛ امّا طوری است که مثلاً ضدّ انقلاب است، من حرفی ندارم که شعر او به کلاس درس بیاید و مورد توجّه قرار گیرد. امّا صادقانه و حقیقتاً من الان این گونه شاعری نمی شناسم که بی بدیل باشد.
شما از انفصال شعر کنونی و نثر کنونی با شعر دوره ی قبل از خود
صحبت میکنید. ما در همان دوره ای که آن شاعرِ فرضاً برجسته این شعر را گفته، ممکن است ده نفر شاعر دیگر داشته باشیم که همان برجستگی را، یا بهتر از آن را داشته باشند. حالا آن شاعری که مورد نظر من بوده - که نمی خواستم اسمش را بیاورم و نمی آورم - شعرش در دانشگاه نیاید، امّا شعر اخوان بیاید. که فکر نمی کنم از لحاظ نشان دادن رتبه ی شعر دوره ی قبل، بالاتر از همه باشد. اخوان با من دوست بود. هم زمان ریاست جمهوری با من یک نوع ارتباط رقیق داشت و هم بعد از ریاست جمهوری - این آخری که از یک سفرِ ظاهراً یکساله به اروپا، برگشته بود - نامه ای به من نوشت و شعری گفت و بعد هم از دنیا رفت. بنابراین، «اخوان» اشکالی ندارد. واقعاً چه لزومی دارد که ما به سراغ این که کاملاً میتواند مورد استفاده قرار گیرد، نرویم؟ یعنی این طور میخواهم بگویم که الان ضرورتی وجود ندارد؛ اگرچه من هیچ ایرادی نمی بینم که اگر حقیقتاً ما الان شاعر بزرگی داریم، شعرش مورد استفاده ی دانشجو قرار گیرد و از لحاظ علمی روی آن کار شود. من هیچ این را ممنوع نمی دانم؛ لااقل از نظر من ممنوع نیست. این که برنامهها چگونه است، اطّلاعی ندارم؛ لیکن چنین شاعری به این شکل واقعاً من سراغ ندارم.
این را هم شما بدانید که بعضیها اسمشان بزرگ است؛ در حالی که خودشان چندان عظمتی ندارند و شعرشان خیلی دارای اهمیّت نیست. اگر پای نقد به میان آید و بدون جنبههای شعاری، سره و ناسره در جزئیات مطرح شود، آن وقت معلوم میشود که بعضی فقط ادّعا دارند! من غالباً از این شعرهای معاصر بی اطّلاع نمی مانم. بعضی از حضراتِ شاعر، شعر میگویند و ادّعا میکنند که «ما چنین هستیم، ما چنان هستیم؛ ما در این کشور ریشه ی شعریم! » در حالی که ما میدانیم چنین چیزی نیست. آن زمان که وقتِ گُلِ کارِ آنها بوده، درجه ی دو بودند؛ بعضیهایشان درجه ی سه بودند؛ از اینها بهتر در این کشور خیلی بودند.
شعر معاصر را باید کار کرد. شما در غزل، بهتر از رهی معیری
در زمان خودش، هیچ کس دیگر را پیدا نمی کنید. رهی همان نسل متّصل به امروز است. مرحوم امیری فیروزکوهی هم همین طور. اینها همان شعرای برجسته اند. یا مرحوم غلامرضا قدسی، یا همین آقای قهرمان که الان در مشهد است و شاعر غزلسرای بسیار خوبی است. یا مثلاً آقای صاحبکار در مشهد که شاعر غیر مشهوری است، ولی غزلهایش خوب و ممتاز است. یا مثلاً در کرمانشاه آقای بهزاد. اینها برجستگان شعر این دوره اند. جوان شاعرِ امروز، شاعر بهتر از اینها واقعاً نمی تواند پیدا کند.
ما شعرای برجسته ای داریم که متأسّفانه نسل جوان اینها را نمی شناسد. همه ی اینها هم مردمان خوبی هستند؛ آدمهایی هستند که در خطّ انقلاب و نظام و اسلامند؛ همین خطّی که امروز ملّت ایران دنبالش است. مخالفت و مباینتی وجود ندارد؛ میتوانند از آنها کاملاً استفاده کنند؛ منتها جوانان ما در کار تحقیق و تدقیق و پیگیری، قدری تنبلی میکنند. اگر به جوانان جسارت نشود، باید این گونه بگوییم. در بعضی از کارهایشان، اگر یک خرده دنبال کنند و به طور جدّی بروند، میتوانند سرچشمههای خوبی پیدا کنند. الان در دانشگاه خودمان در تهران هم شعرای برجسته و ممتازی داریم که کمتر به ایشان توجّه میشود.
#پاسخ پرسشهای دانشجویان
✍مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357