.......: ازدياد عقل متن حديث و من أراد أن يزيد فى عقله فلايخرج كلّ يوم حتّي يلوك علي الريق ثلاث هليلجات سود مع سكّر طبرزد. ازدياد عقل هر كس مي‌خواهد كه عقلش زياد شود هر روز ناشتا سه دانه هليله سياه با شكر طبرزد (نبات) بجود. اعضاء و جوارح بدن متن حديث اعلم يا أميرالمؤمنين أنّ الله عزّوجلّ لم يبتل البدن بداء حتّي جعل له دواء يعالج به و لكلّ صنف من الداء صنف من الدواء و تدبير و نعت و ذلك أن هذه الأجسام أسّست علي مثال الملك فملك الجسد هو ما فى القلب، و العمّال العروق فى الأوصال و الدماغ، و بيت الملك قلبه، و أرضه الجسد، و الأعوان يداه و رجلاه و عيناه و شفتاه و لسانه و أذناه، و خزائنه معدته و بطنه و حجابه و صدره، فاليدان عونان يقربان و يبعدان و يعملان علي ما يوحي إليها الملك، و الرجلان ينقلان الملك حيث يشاء، و العينان يدلّانه علي ما يغيب عنه لأنّ الملك وراء حجاب لايوصل إليه إلّا بإذن و هما سراجاه أيضاً، و حصن الجسد و حرزه الأذنان لايدخلان علي الملك إلّا ما يوافقه لأنّهما لايقدران أن يدخلا شيئاً حتّي يوحى الملك إليهما أطرق الملك منصتاً لهما حتّي يعى منهما ثمّ يجيب بما يريد نادا منه ريح الفؤاد و بخار المعدة و معونة الشفتين و ليس للشفتين قوّة إلّا بإنشاء اللسان و ليس يستغنى بعضها عن بعض و الكلام لايحسن إلّا بترجيعه فى الأنف لأنّ الأنف يزيّن الكلام كما يزيّن النافخ المزمار، و كذلك المنخران هما ثقبا الأنف و الأنف يدخل علي الملك ممّا يحبّ من الروائح الطيّبة فإذا جاء ريح يسوء أوحي الملك إلي اليدين فحجبت بين الملك و بين تلك الروائح، و للملك مع هذا ثواب و عذاب فعذابه أشدّ من عذاب الملوك الظاهرة القادرة فى الدنيا، و ثوابه أفضل من ثوابها فأمّا عذابه فالحزن و أمّّّا ثوابه فالفرح، و أصل الحزن فى الطحال و أصل الفرح فى الثرب و الكليتين و فيهما عرقان موصلان فى الوجه، فمن هناك يظهر الفرح و الحزن فتري تباشيرهما فى الوجه، و هذه العروق كلّها طرق من العمّال إلي الملك و من الملك إلي العمّال، و تصديق ذلك إذا تناول الدواء أدّته العروق إلي موضع الداء. و اعلم يا أميرالمؤمنين أنّ الجسد بمنزلة الأرض الطيبة الخراب إن تعوهدت بالعمارة و السقى من حيث لاتزداد من الماء فتغرق و لاتنقص منه فتعطش دامت عمارتها و كثر ريعها و زكا زرعها و إن تغافلت عنها فسدت و نبت فيها العشب و الجسد بهذه المنزلة و التدبير فى الأغذية و الأشربة يصلح و يصحّ و تزكو العافية فيه. اعضاء و جوارح بدن بدان اي اميرالمؤمنين كه خداوند عزّوجلّ براي معالجه هر دردي كه در بدن مي‌نهد دارويي قرار داده، و براي هر نوع بيماري نوعي دوا مقرّر داشته است، چون اين بدنها شبيه يك كشور است كه پادشاه آن قلب است، و عمّال و كارگزارانش رگها و بندهايند (و مغز، و قصر پادشاه قلب اوست) و قلمرو او كلّ پيكر است، و معاونان و دستيارانش دستها و پاها و چشمها و لبها و زبان و گوشهايند ، و خزانه هايش معده و شكم اوست، و سراپرده اش سينه او. دستها دو معاونند كه وسيله دور و نزديك ساختن هستند و طبق سفارشها و دستورهاي پادشاه عمل مي‌كنند (پاها پادشاه را جا به جا مي‌كنند) به هر كجا كه بخواهد، چشمها آنچه را كه از نگاه او پنهانند به وي نشان مي‌دهند، چرا كه پادشاه در سراپرده است و اخبار جز با اجازه به او نمي رسند، همين چشمها به منزله دو چراغ پادشاه نيز هستند. دژ و قلعه بدن گوشهايند، و تنها به چيزهايي اجازه ورود بر پادشاه را مي‌دهند كه او موافقت كند، زيرا اين دو عضو قادر نيستند چيزي را وارد كنند مگر آنگاه كه پادشاه به آنها اشاره كند و اذن دهد، پادشاه به آن دو گوش مي‌دهد و سپس پاسخ دلخواه خود را به آنها مي‌دهد. زبان با ابزارهاي چندي سخن پادشاه را ترجمه مي‌كند از جمله با ريح الفؤاد و بخار معده و كمك لبها، و لبها را قدرتي نباشد مگر با حركت زبان و اين دو از يكديگر بي نياز نيستند، و سخن گفتن جز با گرداندن صدا در بيني نيكو صورت نگيرد، زيرا همان گونه كه ني زن با دميدن در ني صدايي نيكو در مي‌آورد، بيني نيز سخن را نيكو مي‌سازد، (منخرها يا سوراخهاي بيني نيز اين گونه اند، بيني به پادشاه مي‌رساند) بوهاي خوش را كه او دوست مي‌دارد، و اگر بوي ناخوشي باشد پادشاه به دو دست فرمان مي‌دهد دستها (با كنار زدن شيئ بد بو يا گرفتن سوراخهاي بيني) مانع رسيدن آن بو به پادشاه شوند. مع هذا، اين پادشاه پاداش و كيفر هم مي‌دهد، كيفرش سخت تر از كيفري است كه پادشاهان قدرتمند دنيوي مي‌دهند، و پاداش او نيز از پاداش اين پادشاهان برتر است. كيفر آن غم و اندوه است، و پاداشش شادي و سرور، ريشه غم و اندوه در طحال (سپرز) است و ريشه شادي در ثَرب۱ و كليه ها. در اين اعضا (طحال و ثرب و كليه ها) دو رگ است كه به صورت وصل هستند، از همين روست كه آثار غم و شادي در چهره نمايان مي‌شود. اين رگها تماما، راههاي ارتباطي كارگزاران با پادشاه و پادشاه با كارگزاران مي‌باشند، دليلش هم اين است