.......: زيباشناختي پوشش خانم ها حس « تغزل » در انسان چه حسي است؟ بخش مهمي از ادبيات جهان عشق و غزل است! در اين بخش از ادبيات مرد محبوب و معشوق خود را ستايش مي‌كند، به پيشگاه او نياز مي‌برد، او را بزرگ و خود را كوچك جلوه مي‌دهد، خود را نيازمند كوچك ترين عنايت او مي‌داند، مدعي مي‌شود كه محبوب و معشوق « صد مُلك جان به نيم نظر مي‌تواند بخرد، پس چرا در اين معامله تقصير مي‌كند »، از فراق او دردمندانه مي‌نالد! چرا انسان در مورد ساير نيازهاي خود غزل سرايي نمي كند؟ آيا تا حالا ديده ايد كه يك آدم پول پرست براي پول، يك آدم جاه پرست براي جاه و مقام غزل سرايي كند؟! آيا تاكنون كسي براي نان غزل سرايي كرده است؟ چرا هر كسي از شعر و غزل ديگري خوشش مي‌آيد؟ چرا همه از ديوان حافظ اين قدر لذت مي‌برند؟ همه آن را با زبان يك هيجان و حس ژرف كه سراپاي وجودش را گرفته است منطبق مي‌بينند؟ انسان براي عشق خود موسيقي خاصي دارد، هم چنان كه براي معنويات نيز موسيقي خاص دارد، در صورتي كه براي نيازهاي مادي مانند آب و نان موسيقي ندارد! در قديم يكي از شيرين ترين آرزوهاي جوانان ازدواج بود! « شب زفاف را كم تر از تخت پادشاهي » نمي دانستند! ازدواج در قديم پس از يك دوران انتظار و آرزومندي انجام مي‌گرفت و به همين دليل زن و شوهر يكديگر را عامل خوشبختي خود مي‌دانستند، ولي امروز ارتباط فراوان پسر و دختر پيش از ازدواج جايي براي آن اشتياق‌ها نگذاشته است! ارتباط زياد پسران و دختران ازدواج را به صورت يك وظيفه، تكليف و محدوديت درآورده است كه بايد آن را با توصيه‌هاي اخلاقي و يا با زور بر جوانان تحميل كرد! تفاوت جامعه اي كه روابط دختر و پسر را مشروط به ازدواج مي‌داند با جامعه اي كه روابط پيش از ازدواج را روا مي‌داند اين است كه ازدواج در جامعه اولي پايان انتظار است و در دومي آغاز محروميت و محدوديت است، و به آزادي دختر و پسر خاتمه مي‌دهد و آن‌ها را ملزم مي‌سازد كه به يكديگر وفادار باشند! در سيستم باز پسران تا جايي كه ممكن باشد از ازدواج و تشكيل خانواده سر باز مي‌زنند، و فقط هنگامي كه نيروهاي جواني و شور و نشاط آن‌ها رو به ضعف و سستي مي‌نهد اقدام به ازدواج مي‌كنند، و در اين موقع زن را فقط براي فرزند زادن و خدمتكاري و كلفتي مي‌خواهند! در سيستم باز پيوند ازدواج‌هاي موجود نيز سست مي‌شود، و به جاي اين كه خانواده بر پايه يك عشق خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يك از زن و شوهر همسر خود را عامل خوشبختي خود بداند بر عكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت مي‌بيند و چنان كه اصطلاح شده است يكديگر را « زندانبان » مي‌نامند! وقتي پسر يا دختري مي‌خواهد بگويد ازدواج كرده‌ام مي‌گويد براي خودم زندانبان گرفته ام! براي اين كه پيش از ازدواج آزاد بود و حالا اين آزادي‌ها محدود شده است! بديهي است كه روابط خانواده درچنين سيستمي تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان است! زن زيبا آفريده شده است! زيبايي جاذبه دارد، جاذبه عشق برانگيز است و عشق حرکت مي‌آفريند!..... خانواده سبز ✍مهدی واعظ موسوی https://eitaa.com/zandahlm1357