ترا چشیدم و شیرین تر از وفا بودی
تو ای عزیز که بودی مگر خدا بودی ؟
سری به کوچه زدم روشن از ظهور تو بود
سری به خانه زدم خرم از حضور تو بود
به آفتاب شدم سایه تو آنجا بود
به هر کتاب شدم ، آیه تو آنجا بود
دلم گرفت و به گلخانه وفای تو رفت
ز غم بر آمد و آهسته از قفای تو رفت
قسم به دوست که تا دیده ام تو را دیده است
ز چشم های من این چشمه ها تراویده است
چه در تلاوت قرآن چه در ترانه چنگ
چه در لطافت باران چه در صلابت سنگ
تو عاشقانه مرا زار زار بوسیدی
مرا به شیوه ابر بهار بوسیدی
به آشیانه یاران شبانه می آیی
تو ای چراغ چرا غائبانه می آیی ؟
مکش به زهر فراقم، به تیر قهر مدوز
مرا بسوز ولی با نگاه خویش بسوز
@zarakhsh