ای دریغا یاد بادا آن زمان، آن اردکان پاکمان آن هوا و آن زمین و آب و کوه و دره ها و خاکمان صنعتش همتا ندارد، معدنش شهره به عالم گشته است لیکن از رشد صنایع، گشته دره، کوه های شهرمان خون بهای رشد صنعت، اردکان و اردکانی میدهد گشته از دود و سیاهی تارکستان هم شب و هم روزمان دود و زجر و درد و آه و بار غم های گرانش مال شهر عدل و انصاف است که پول صنعت و معدن برای دیگران؟ در جواب اعتراض مردم شهر نجیب و دردمند رفته است تا گل بچیند آن فلان مسئولک استانمان ای فلان مسئول استان ای که هستی مدعی بر کار خلق ای که دایر کرده ای خط هوایی از بهای عمرمان این اتاق و میز و مسند، پست بالا، روزگاری می رود وای از آن روزی که شیطان مهر تاییدی نهد بر کارمان @zarrhbin🕊