‍ ‍ 🔔 💠 قاطعیت استاد برای جلوگیری از اداره مراسم استقبال توسط مجاهدین خلق : در نوفل‌لوشاتو برنامه‌ریزی کرده بودند که اداره‌ی مراسم استقبال از امام به دستِ "مجاهدین خلق" باشد و آنها تریبون‌دار باشند و مادر رضایی‌ها و پدر ناصر صادق و حنیف‌نژاد نیز به امام خیر مقدم بگویند و صحبت کنند. وقتی از این برنامه خبردار شدیم، در تلفن‌خانه مدرسه‌ رفاه، آقای مطهری و کروبی و انواری و معادیخواه و بنده جمع شدیم. همه عصبانی بودیم که اگر فردا اینها بهشت زهرا بیایند و تریبون دست اینها بیفتد، چه می‌شود؟ آقای کروبی تلفن زد به احمدآقا در پاریس و با احمدآقا با عصبانیت صحبت کرد و نسبت به این کار اعتراض کرد و تلفن را با عصبانیت پرت کرد و قهر کرد. سپس آقای معادیخواه گوشی تلفن را برداشت و با حاج احمدآقا صحبت کرد. ایشان هم عصبانی شد و گوشی را زمین زد. بین اینها تنها کسی که عصبانی نمی‌شد، بنده بودم. گوشی را برداشتم و یک خرده صحبت کردم که اگر اینها بخواهند با آن سوابق و اعلان مواضع داخل زندانشان اداره‌ی امور را به دست بگیرند، دیگر نمی‌شود جلوی آنها را گرفت. در همین لحظه آقای مطهری فرمود: تلفن را به من بده. ایشان تلفن را گرفت و با عصبانیت(علامت عصبانیت مرحوم مطهری حرکت زیاد سر ایشان بود) به حاج احمدآقا گفت: آقای حاج احمدآقا، این که من می‌گویم ضبط کن و ببر به آقا بده. احمدآقا گویا به ایشان گفته بود ما داریم حرکت می‌کنیم؛ امام هم راه افتاده و سوار ماشین شده است. مرحوم مطهری گفت: من نمی‌دانم؛ این جمله‌ای را که من می‌گویم به امام بگو. احمدآقا گفت: چیست؟ گفت: به امام بگو مطهری می‌گوید: اگر شما فردا بیایید و تریبون بهشت زهرا به دست مجاهدین خلق باشد، من دیگر با شما کاری نخواهم داشت. تا این جملات را شهید مطهری گفت، حاج احمدآقا جاخورد و ایشان خطاب به مطهری گفت: آقا هر کاری شما کردید قبول است. فردا تریبون را خود شما اداره کنید. بعد از این ماجرا تمام بساط مجاهدین را به هم ریختیم و تریبون را از دست آنان گرفتیم و معادیخواه جزء گردانندگان تریبون شدند و آقای مرتضایی‌فر هم قرار شد شعار بدهد. 📚 گنج خاطره (خاطراتی از استاد شهید آیت‌الله مطهری) ✍ گردآوری و تنظیم 🇮🇷 @zarrhbin