در خانه اگر مانی خوشحالی و خندانی
بیرون رَوی از خانه یک عمر پشیمانی
پیغام مرا بشنو از خانه مَیا بیرون
این حرف نصیحت نیست می دانم و می دانی
ما پیرو قرآنیم امید به حق داریم
این غصه شود فانی می دانم و میدانی
ایام قشنگ آید قمری به چمن آید
شادی به وطن آید می دانم و می دانی
هنگام ظفر آید تفریح و سفر آید
با لطف خداوندی می دانم و می دانی
در خانه عروس آید نوه ی ملوس آید
با آن لب خندانی می دانم و می دانی
دختر که مرا جان است، جانانه ی جانان است
جان کنم به قربانش می دانم و می دانی
چون پسر زِ در آید غصه ها به سر آید
او یوسف کنعانی است می دانم و می دانی
بعد از آن همه سختی یُسر است که می آید
این وعده ی قرآنی است می دانم و می دانی
شاعر:حاج مصیب مهدیان
@zarrhbin