#گشتی_در_گلستان...🍃
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادتِ او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادتِ او، تا ظنِ صلاحیت در حق او زیادت کنند.
ترسم، نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تو میروی به ترکستان است
چون بمقام خویش آمد، سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحبفراست داشت، گفت:
ای پدر، باری، به مجلس سلطان در، طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که بکار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که بکار آید.
ای هنرها گرفته بر کفِ دست
عیبها بر گرفته زیرِ بغل
تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روز درماندگی به سیمِ دغل
💠💠💠
📌ارادت=خواست و میل
📌ظن صلاحیت=گمان نیکی و نیکوکاری
📌معنی بیت اول: ای تازی صحرانشین بیگمان تو به خانهی خدا راه نخواهی برد، چه این طریق که تو در پیش گرفتهای به ترکستان میرسد نه کعبه.
📌 بمقام=جای اقامت
📌تناولی=خوردن خوراکی
📌قضا کن=به جای آر
📌معنی دو بیت: ای که اندک خوبی و فضیلت خویشتن را آشکار کرده و زشتی و نقص بسیارت را در پرده نهفتهای؛ نمیدانی ای فریفته نادان، در روز بیچارگی که پرده از معایبت فرو اُفتد با این سیم ناسره در بازار آن جهان چه توانی خرید یعنی یقین دارم که تهیدست بر میگردی.
📚 گلستان سعدی
🌿باب اول، در اخلاق درویشان، حکایت ۶
📖
@zarrhbin