به نام خالق حکیم حال و روز یک زمین یتیم!! آیا حال و روز بچه های یتیم را دیده اید؟ وقتی نگاه می‌کنند، بچه‌های دیگر سوار بر دوچرخه اند یا در کوچه سوار بر اسکوتر هستند یا با تبلت بازی می کنند، چه حالی دارند!؟ وقتی نگاه می‌کنند بچه‌های مردم دستشان در دست پدر و مادرشان هست و در پارک بازی می کنند، دیده اید؟ حال و روز من هم مثل این بچه های یتیم است. ببخشید شما؟ من زمین هستم، کدام زمین؟ همین زمین کنار مسجد مسکن مهر. خب، می شنوم، چرا این حال و روز را دارید؟ خدا می داند، وقتی می شنوم در زمین هر منطقه ای یا در هر محله ای بوستانی قشنگ و باصفا، که در این بوستان، یک تاب و سرسره ای برای بچه ها یا چند تا وسیله ورزشی، برای بزرگترها نصب کرده اند، چه قدر دلم می سوزد، من جا و مکان برای، مثل این بوستان را داشته باشم، ولی این وسیله ها را نداشته باشم، حس همان بچه یتیم رو پیدا می کنم. چرا با شهردار محترم صحبت نکردید؟ صحبت کردم، حتی من را هم دیده اند، ولی فایده نداشته است. خب، صحبت شما با شهردار، چه هست؟ می خواهم بگویم، مگر در محله من، بچه نیست؟ یا بچه های اینجا دل ندارند؟ آقای شهردار وقتی می بینم، من هستم و بچه ها در کوچه یا خیابان مشغول بازی هستند و مادر ها از ترس اینکه اتفاقی برای آنها بیفتد، در کوچه می نشینند، از خودم خجالت می کشم. ای کاش در آغوش من هم، فضای سبزی آماده می شد، چندتا وسیله بازی نصب می کردند، تا بچه‌ها در آغوش من بازی کنند... به امید آن روز زمین خاکی کنار مسجد مسکن مهر محمد اعرابی اردکانی 1399/5/19 @zarrhbin