ذرهبین درشهر
به گلاب گفتم : "چه خوشبویی" ! گفت : گل بودم به دست روزگار چیده شدم ، و در کوره اتش ، سوختم سوختم سوختم ... ولی با متانت صبر کردم کوره خاموش شد خالص شده بودم و عزیزتر از پیش ! عصر زیبای دوشنبه☕️ پاییزی تون دلنشین 🍂🍁
@zarrhbin