سلام.
طاعات وعباداتتان قبول حق باشد ان شاالله.
امشب مطلبی جالب از فصل پانزدهم فیه مافیه حضرت مولا نا را بخوانید وبه روان پاکش درود بفرستیدو
باکمی حوصله حتما بخوانید:
در زمان مجنون خوبان بودند از لیلی خوبتر، امّا محبوبِ مجنون نبودند. مجنون را می گفتند که از لیلی خوبترانند بر تو بیاریم. او می گفت که آخر ، من لیلی را به صورت دوست نمی دارم و لیلی صورت نیست لیلی به دست من همچون جامیست. من ازآن جام شراب می نوشم پس من عاشق شرابم که ازو می نوشم و شما را نظر بر قدحست. از شراب آگاه نیستید اگر مرا قدحِ زرّین بُوَد مرصّع به جواهر، و درو سرکه باشد یا غیر شراب چیزی دیگر باشد، مرا آن به چه کار آید؟ کدوی کهنه ی شکسته که درو شراب باشد به نزد من به، ازآن قدح و از صد چنان قدح، این را عشقی و شوقی باید تا شراب را از قدح بشناسد همچنانکه آن گرسنه ده روز چیزی نخورده است و سیری به روز، پنج بار خورده است هر دو در نان نظر می کنند آن سیر ،صورت نان می بیندو گرسنه صورت جان می بنید زیرا این نان همچون قدحست و لذّتِ آن همچون شرابست در وی، وآن شراب را جز به نظر اشتها و شوق نتوان دیدن. اکنون اشتها و شوق حاصل کن تا صورت بین نباشی و در کون ومکان همه معشوق بینی. صورت این خلقان همچون جام هاست و این علم ها و هنرها و دانش ها نقش های جامست. نمی بینی که چون جام شکسته می شود آن نقش ها نمی ماند؟ پس کار آن شراب دارد که در جان قالب هاست و آن کس که شراب را می نوشد، و می بیند که اَلْبَاقِیاَتُ الصَّالِحَاتُ.
فتاحی رضا
@zarrhbin