🔻احساسِ تکلیف و فشارِ اطرافیان
آیتاللهالعظمی فاضل اردکانی - چنانکه آگاهان گفته و میگویند - از اعاظمِ فقهای شیعه و مرجعِ مسلّمِ تقلید در عصرِ ناصرالدینشاه قاجار بوده، در کربلا میزیسته و حلقهٔ درس و بحثش منظورِ نظرِ خاص و عام از طلاب و مجتهدان بوده؛ برخی از مراجعِ بزرگ بعدی همچون: آیاتِ عظام، شهرستانی و حاج شیخ عبدالکریم حائری و میرزای شیرازی از شاگردان وی بودهاند. امرای کربلا و نجف هم - که گماشتگان حکّامِ عثمانی بودند- وی را تکریم و تعظیم بسیار میکردند و در تجلیل از شخصیت علمی و فضائل ایشان خاطرات و روایات بسیاری نقلشده است.
گفتهاند: با آن مقامِ رفیع و بینظیر علمی و معرفتی که داشت بسیار بذلهگو و بی توجّه به آدابِ اهل دنیا بود. ساده میزیست؛ سیگار و شَطَب (چُپُق کوچکِ عراقی) میکشید - و بدین سبب ریش و سِبْلَتَش به زردی میزد - گاه به لهجهٔ اردکانی سخنانی میگفت که اهلِ ادبِ ظاهر را خوش نمیآمد!
روزی شیخ عبدالکریم حائری - همولایتی و شاگردش - به ایشان اعتراض کرد که: «چرا در مجلس درس آقا سید محمد فشارکی اصفهانی با وی با ادبیّات نامناسب و الفاظِ ناشایست سخن گفتید؟! برخی از علما اینگونه سخن گفتن را مناسبِ شأنِ حضرتِ آقا نمیدانند...» حضرت آیتالله فاضل اردکانی پاسخ میدهد: «آشیخ عبدالکریم! اینا چه حقّهبازیه؟! آدم باید آدم بشه...!» (از خاطرات مرحوم آیتالله بهجت)
وقتی هم که آوازهٔ مرجعیّتش فراگیر شده بود و از همه سو برای پذیرش و پاسخ به استفتائات و قبولِ مرجعیت، به ایشان فشار میآوردند جمعی از اهل بازار و متموّلانِ کربلا - و به تعبیر زیرکانهٔ یکی از دوستان، حاج عباسعلیها و حاج احمدها و حاج علیها! - به خانهاش آمدند و اصرار در اصرار که صلاحِ امّت چنین و تکلیفِ شرعی چنان است و هرکس به زبانی التماس و استدعا میکرد. حضرت آقای فاضل امّا بیآنکه سخنی بگوید حرکتی میکند که به چشمِ ظاهرپرستان و مُبادیانِ آدابِ ظاهر، سختْ مکروه میآید! و یکییکی برمیخیزند و سر پیش میاندازند و میروند...
چون میروند یکی از نزدیکان، خطاب به ایشان میگوید: آیا فکر نمیکنید چنین رفتاری خلافِ شأن و مقامِ شما باشد؟!
آن مردِ خدا میخندد و میگوید: مهم نیست! با این کار ساده، دین و آخرتِ خود را از چنگِ این دنیاپرستان بیرون کشیدم!
و معروف است که به هنگامِ مرگ باآنکه اطبّاء، او را از خوردنِ آب منع کرده بودند آب طلبید و پیالهای آبِ خنک نوشید و به لفظِ اردکانی گفت:
«اوئه خَشی خوردِم... مُردنِ خَشی هم مُکُنِم!»
و چند لحظه بعد، جان به جانان سپرد...
چنین کنند بزرگان چو کَردْ باید کار...
رحمت خدا بر او و بر بندگانِ پاک و پارسای حق
✍روزها
@zarrhbin🕊