#مکث
✍پيرمرد هر بار كه مے خواست اجرت
پسرک واكسے كر و لال را بدهد،
جملهاے را براے خنداندن او بر روی
اسكناس مے نوشت.
اين بار هم همين كار را كرد.
پسرک با اشتياق پول را گرفت و
جملهاے را كه پيرمرد نوشته بود، خواند.
روے اسكناس نوشته شده بود: وقتے
خيلے پولدار شدے به پشت اين اسكناس نگاه كن.
پسر با تعجب و كنجكاوے اسكناس
را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند.
پشت اسكناس نوشته شده بود:
كلک، تو كه هنوز پولدار نشدی!
پسرک خنديد با صداے بلند؛ هر
چند صداے خنده خود را نمیشنيد ...
"اگر مے خواهے خوشبخت باشی
براے خوشبختے ديگران بكوش"
@zarrhbin🕊