به نام خدای لوح و قلم
🔹دیر آمد اما خوب آمد!!
توفیقی رفیق این نارفیق شد و چند شبی خدمت دانشجویان دانشگاه آزاد میبد، نماز دانشجویی اقامه کردیم؛ نمازی بی ریا و با حداقل پوشش!! از میان مردان علم و ادب، عالمی 56 ساله و محاسن سفید، چشمانم را شکار کرد. رفتم جلو، گفتم کیستی؟ اینجا چه می کنی؟ و ...
نام: نصیب الله
شهرت: نوروزی
ت.ت: 1341 ش، در دهه شصت، جانباز 35 درصد می شود. چون دیر فرزند دار می شود و برای اینکه فرزندش در درس خواندن، پدر را الگوی خود قرار دهد کمر همت را محکم می بندد و راهی طی مراتب عالی درس و بحث می شود. معدلش عالی بود و بارها تکرار کرد؛ «نمراتم برای خودم است نه ترحمی و پارتی بازی و امتیازی و ....» هزار و اندی کیلومتر را نیامده بود که کلاس ها را غیبت کند و درس نخواند. از اینکه اساتید و هم کلاسی های کوچکتر از خودش را می دید اذیت نمی شد آنهم اساتیدی که به جای فرزند وی حساب می شدند.
از وضعیت درس خواندن دانش آموزان جوان دانشگاهی نگران بود البته در مقایسه با خودش و صد البته در ادامه از آنها دفاع کرد و گفت: «اگر من هم برای تهیه شهریه مجبور بودم صبح بروم سر کار و آخر شب با بدنی خسته و سیمان آلود برگردم، قطعاً در درس خواندنم تأثیر مستقیم داشت!» با خودم گفتم؛ اگر پول دار بودم، خرج آجر مناره و سنگ محراب نمی کردم بلکه اهل علم و اهل نماز می ساختم تا سالن ساده و بی آلایش خوابگاه لبریز از نمازخوان شود، آنهم نماز خوان عالم!! شاید این اندیشه را به مذاق برخی خوش نیاید اما اندیشه است دیگر! می آید و می رود و در مسیر، بر دلی می نشیند.
از اینکه یک طلبه جوان معمم را بین دانشجویان دیده بود ذوق زده بود و دعا کرد که ان شاء الله طلبه ها زیاد بشوند. کلی از فقر همشهریان خود گله داشت البته نه بخاطر گرانی دلار بلکه بخاطر کوتاهی برخی مسؤولین!! و کم آبی!!!
دانشگاه میبد را انتخاب کرده بود چون از بس تعریف خوب بودن یزدی ها را شنیده بود، آمده بود تا از این خوب ها استفاده ببرد. جثه اش کوچک بود اما طبع خیلی بلندی داشت. در فضای مجازی کانال و گروه داشت، نماینده کلاس بود و مرتب جزوه می داد هم به پسران و هم به دختران! کلی به روز بود.!!
اگر به «جمعی از برادران ایثارگر» بر نمی خورد!! جوانان امروز را بهتر از گذشته می دانست، البته به برکت فضای بی برکت مجازی، جوانان امروزی را در حفظ ارزش های دینی، لنگان می دید و حسرت می خورد. اهل امر به معروف و نهی از منکر در دانشگاه بود و از اینکه ادب و آداب احترام بین دانشجویان برقرار بود خوشحال و خندان بود.
یک جوان دهه چهلی، جانباز دهه شصتی و عالم دهه نودی، همه حاکی از ارتباط دهه ها است و جریان زندگی در سایه تلاش و همت. گرچه دیر آمده بود اما خوب آمده بود.!!!
✍جواد حاجی اکبری
تابستان 97
@zarrhbin