🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺
بسم رب الشهدا
#قسمت 6
#هادی_دلها
محرم به سرعت آغاز شد
حال هوای خانواده عطایی فر خیلی عجیب بود
رفتارهای حسین که از یه اتفاق بزرگ در زندگیش خبر میداد
پدر که هر شب به حسین میگفت التماس دعا آقا
مادر هم که هر بار به قد وقامت حسین نگاه میکرد و میگفت ان شاالله فدای حضرت بشی
و میان حسین همه دغدغه اش اماده کردن زینب خواهرش برای اون اتفاق بزرگ حالا از هرنوع آماده کنه
این میان دو حادثه سخت به پیکر روح زینب واردشد که دومی سختر از اولی بود
خبر تفحص ۱۰۰شهیددفاع مقدس وقتی تو خونه خانواده عطایی فر پیچید
پدر غمگین از جاموندگی و خوشحال از بازگشت خیلی از رفقاش
و جمله ک حال زینب بد کرد
فیلم ورود پیکر شهدا پخش میشد که حسین گفت :((خدایا یعنی میشه ی روزی سی سال بعد پیکر گمنام منم از مرز سوریه وارد ایران بشه))
زینب برای فرار از جمله پدر و مادر داشت به اتاقش پناه میبرد که وسط راه بی حال شد،
و شب مجبور شد تو بیمارستان بمونه
جالب بود بین این ۱۰۰شهید یکسری از شهدا شناسایی شدن و یکی از شهدای شناسایی شده
#محمد_زمانی پسر خاله توسکا بود این اتفاق واکنشهای عجیبی در پی داشت
ذوق خوشحالی خاله نسرین مادر شهید زمانی
و حرف توسکا که چهارتا استخوان بعداز سی سال آوردن چی بشه
قرار بود این شهدا یک روز بعد از عاشورای حسینی تشیع بشن که
خبر دوم از راه رسید.....
#ادامه_دارد...
نام نویسنده:بانوی مینودری
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰
#کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
📘 هرروزه داستان کوتا، رمانهای جذاب مذهبي، داستان صوتی، نرمافزار کاربردی، قصه برای کودکان، و........ :👆👆👆
❤️اگر فکر میکنید با عضویت در این کانال وقت خود را هدر ندادهاید، لطفاً آن را به دوستانتان هم معرفی کنید🙏