😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 مرد فقیری دیگر نتوانست شکم خانواده اش را سیر کند. روزی دوستی به او گفت که در جزیره ای دور – که رفتن به آنجا شش ماه طول می کشد - آنقدر الماس وجود دارد که او خواهد توانست با ثروتی که بدست می آورد تمام عمر در راحتی زندگی کند. مرد فقیر پس از مشورت با خانواده به این نتیجه رسید که مشکلات سفر و درد دوری از خانواده، با سرمایه ای که با خود از جزیره الماس خواهد آورد، جبران خواهد شد. پس عازم جزیره الماس شد. وقتی سرانجام کشتی به ساحل رسید، مرد فقیر دید که حرف های دوستش حقیقت دارد و هر جا که نگاه می کند، کوهی از الماس است. مرد به سرعت به پر کردن جیب ها، کیف ها و جعبه هایش از سنگ های قیمتی پرداخت؛ اما کسی به او گفت که نیازی به عجله کردن نیست زیرا کشتی تا شش ماه دیگر حرکت نخواهد کرد. به زودی متوجه شد که باید به دنبال راهی برای کسب معاش در طول این شش ماه باشد. زیرا الماس آنقدر در این جزیره زیاد بود که هیچ ارزشی نداشت. پس از پرس و جوی بسیار متوجه شد که "موم" کالایی کمیاب و قیمتی در آنجاست و کسی که برای ساختن شمع حوصله و مهارت داشته باشد، کسب و کارش رونق خواهد گرفت. او بزودی در شمع سازی ماهر و ورزیده شد و به حدی از این راه درآمد کسب کرد که با آن برای خود، زندگی خوب و راحتی در جزیره فراهم نمود؛ و تنها گاهی اوقات با اندوه از خانواده اش که ترکشان گفته بود، یاد می کرد. شش ماه به سرعت سپری شد و موعد بازگشت فرا رسید. مرد چمدان خود را انباشته از شمع های قیمتی نمود و به طرف زادگاه خود براه افتاد. وقتی به سرزمین خود رسید با شعف مورد استقبال دوستان و خانواده خود قرار گرفت و با افتخار ثمره کارش را به آنها نشان داد: انبوهی شمع بی ارزش. این جهان جزیره الماس است. وقتی به خانه برمیگردیم چه توشه ای با خود بازمیگردانیم؟ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت