اصحاب رَس چه کسانی بودند و عاقبت چه شدند⁉️
- در کتاب عیون به سند خود از ابو الصلت هروی از حضرت رضا «علیه السلام» روایت کرده که امیرالمؤمنین «علیه السلام» در حدیثی طولانی که راجع به داستان اصحاب رس است فرمودند:
اصحاب رس مردمی بودند که درخت صنوبری را میپرستیدند و نام آن را «شاه درخت» نهاده بودند و آن درختی بود که «یافث» فرزند نوح آن را بعد از داستان طوفان بر کنار چشمه ای به نام «روشن آب» کاشته بود و این قوم، دوازده شهر آباد پیرامون نهری به نام رس داشتند و نام آنها: آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند، فروردین، اردیبهشت، خرداد، مرداد، تیر، مهر و شهریور بود که مردم فرس این اسامی را بر ماههای دوازدگانه خود قرار دادند؛
قوم نامبرده از آن صنوبر دوازده جوانه گرفته در هر یک از شهرهای خود، یکی را کاشتند و نیز از آن چشمه که گفتیم صنوبر بزرگ بر کنار آن بود نهری به طرف آن جوانه ها و قریه ها بردند، و نوشیدن از آب آن نهرها را بر خود حرام کردند، به طوری که اگر کسی از آن نهرها مینوشید و یا به چهارپای خود میداد به قتلش میرساندند، چون میگفتند: زنده ماندن این دوازده خدا بستگی به آب این نهرها دارد پس سزاوار نیست کسی از آنها بخورد و مایه حیات خدایان را کم کند.
و نیز در هر ماه یک روز را در یکی از آن شهرها عید میگرفتند و همگی در زیر درخت صنوبر آن شهر جمع شده قر بانی هایی پیشکش و تقدیم آن میکردند، و آن قربانیها را در آتشی که افروخته بودند میسوزاندند، وقتی دود آن بلند میشد برای درخت صنوبر به سجده میافتادند و به گریه و زاری در میآمدند و شیطان هم از باطن درخت، با آنان حرف میزد.
این عادت آنان در آن دوازده شهر بود تا آنکه روز عید شهر بزرگ فرا میرسید، نام این شهر اسفندار بود و پادشاهشان نیز در آنجا سکونت داشت و همه اهل شهرهای دوازده گانه در آنجا جمع شده به جای یک روز دوازده روز عید میگرفتند، و تا آنجا که میتوانستند بیشتر از شهرهای دیگر قربانی میآوردند و عبادت میکردند، ابلیس هم وعده ها به ایشان میداد، و امیدوارشان میکرد (البته) بیشتر از آن وعده هایی که شیطانهای دیگر در اعیاد دیگر، از سایر درختان به گوششان میرسانیدند سالهای دراز بر این منوال گذشت و همچنان بر کفر و پرستش درختان، ادامه دادند تا آنکه خداوند رسولی از بنی اسرائیل از فرزندان یهودا، به سوی ایشان فرستاد آن رسول مدتی آنها را به پرست ش خدا و ترک شرک میخواند، ولی ایشان ایمان نیاوردند پیغمبر نامبرده، آن درختان را نفرین کرد تا خشک شدند چون چنین دیدند به یکدیگر گفتند: این مرد خدایان ما را جادو کرد، عده ای گفتند: نه، خدایان بر ما غضب کردند، چون دیدند که این مرد ما را میخواند تا بر آنها کفر بورزیم و ما هیچ کاری به آن مرد نکردیم و درباره آلهه خود غیرتی به خرج ندادیم، آنها هم قهر کردند و خشکیدند.
تصمیم گرفتند پیغمبر را بکشند.
پس چاهی عمیق حفر کرده او را در آن افکندند و سر چاه را محکم بستند و آن قدر ناله او را گوش دادند تا برای همیشه خاموش گشت.
دنبال این جنایت خدای تعالی عذابی بر ایشان مسلط کرد که همه را هلاک ساخت.
و در نهج البلاغه، امیرالمؤمنین علی «علیه السلام» فرموده:
کجایند صاحبان شهرهای رس که پیغمبران خود را کشتند و سنت های مرسلین را خاموش، و سنتهای جباران را احیاء کردند؟
- ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵،ص۳۷۳
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
https://eitaa.com/zekrroozane ذکرروزانه