شايعه ها و سپر بلا ✍️نويسنده: دکتر ارسيا تقوا بر اساس اسطوره اي قديمي در بين يهوديان رسم بود که در روز عيد کفاره، طي تشريفات و مراسم خاصي توسط مقام معنوي براي راندن گناهان قوم و طلب بخشايش از يهوه بزي را در صحرا رها مي کردند. ( بز بلاگردان يا حامل گناهان که در تورات بز طليقه يا بز عزازيل نيز گفته مي شود. ) کاهن بزرگ دست هاي خود را بر سر بز مي نهاد و گناهان بني اسرائيل را اعتراف مي کرد، تا گناهان به بز منتقل شود و آن چهارپا با حمل گناهان قوم به بيابان سپر بلا يا بلاگردان جمع گردد. در اساطير رومي هم نام ماموريوس همان مفهوم سپر بلا يا بلاگردان که دافع بلاست را مي رساند. آدم و حواي ايراني يعني « مشي » و « مشيانه » نيز، مطابق با تفسيرهايي که در متون وجود دارد، سي روز گياه خوار بودند و سي روز ديگر از شير بز استفاده مي کردند و پس از آن يک بز سياه را مي کشتند، آن را کباب مي کردند و سه پاره از گوشتش را در آتش مي انداختند يک پاره ي ديگر را به آسمان هديه مي کردند. استفاده از بز بلاگردان به عنوان سپر بلا نقش مهمي در تشفي خاطر مردم پريشان احوالي داشت که از حل مشکلات خود عاجز بودند. لذا در هر جامعه اي بز بلاگرداني وجود دارد تا با حواله ي ناراحتي هاي خود به او بار مسئوليت خويش را کم کنيم. عامل مشکلات نژاد برتر را يهوديان مي دانست. مجوسان- ايرانيان - را، و جرج مثلث شرارت سوريه، کره ي شمالي و ايران را عامل مشکلات کشورشان معرفي کردند. اين که هنوز در عراق پس از چند سال که از سرنگوني صدام مي گذرد گاه شنيده مي شود که علت مشکلات عراقي ها ايراني ها هستند، شايد به اين دليل باشد که اين داستان غيرواقعي صدام هنوز در عراق طرفداراني دارد. شايد راست مي گويند که ديکتاتورها حتي پس از فروپاشي قدرت شان تا مدت ها در اذهان رعاياي خود به رغم نفرتي که از آن ها وجود دارد، ادامه ي حيات مي دهند و حکمفرمايي مي کنند. شايد اين مردم زير يوغ، ناخواسته الگوي رفتار خود را از ديکتاتور الهام گرفته اند. به قول نويسنده ي کتاب جامعه شناسي نخبه کشي در ايران: « برخورد تحليلي دقيق، کار فکري سنگيني مي طلبد و اين از فرهنگ فرسوده، ناتوان و غير مولد برنمي آيد. پس بهترين چاره، پيدا کردن « بز بلاگردان » است و چه بهتر که همه ي گناه يک هزار سال عقب افتادن و کم کاري در زمينه هاي مختلف را به گردن استبداد و استعمار بيندازيم ». از آن جا که ديدگاه برگرفته از بز بلاگردان ريشه هايي قديمي در بطن جان آدم ها دارد، طبيعي است شايعه هايي نيز که از اين آبشخور مايه مي گيرند از شانس انتشار زيادتري برخوردار باشند. شايعه هايي که سرچشمه ي مشکلات و معضلات را در کارشکني هاي اقليت ها، هزار فاميل و... مي جويد از جمله مثال هاي بارز اين گونه از شايعه است. در آمريکا پس از آن که به طور رسمي برده داري ملغي شد اشکال تلطيف شده تري از تمايلات نژادپرستانه ديده مي شد. از جمله ديده شد که هر موقع داستان دزدي مرد جواني از يک فروشگاه را براي کسي تعريف مي کنند، معلوم نبود چطور در ميانه ي نقل قول داستان، کم کم « مرد جوان » به « مرد جوان سياهپوست » تبديل مي شد. در آمريکا هنوز بسياري يافت مي شوند که سياهان را مشکل اساسي اين کشور مي دانند. در سال 2006 تيم ملي فوتبال ايران در جام جهاني با کشورهاي مکزيک، پرتغال و آنگولا هم گروه بود. به رغم اين که همگان از تفاوت سطح فوتبال ايران با مکزيک و پرتغال باخبر بودند؛ بسياري نتيجه ي بازي ها را برنتافتند. مردم به شدت ناراحت بودند و کسي را مي جستند تا همه ي دق دلي هاي شان را بر سر او خالي کنند. ناگهان سپر بلا پيدا شد! کاپيتان کهنه کار تيم ملي، علي دايي پر افتخارترين فوتباليست ايراني، عامل همه ي بدبختي ها معرفي شد. روزنامه ها او را به شدت مورد حمله قرار دادند. مي گفتند: « دايي از جان فوتبال اين مملکت چه مي خواهد!؟ »، « چرا نمي رود و نمي گذارد جوان ترها و تازه نفس ها وارد گود بشوند؟ » اين حرف ها حتي توسط مفسران و کارشناسان هم دنبال شد. طوري که دايي روي برگشتن به کشور را نداشت و مدت ها پس از آن که تب مسابقات جام جهاني فروکش کرد به کشور برگشت. ✍️📝منبع مقاله : آتش پور، سيد حميد؛ (1388)، اعتياد به کار( روان شناسي معتادين به کار )، تهران: نشر قطره، چاپ اول 🌸