زنده شاد
همسر شهید پالیزوانی یه قطعه طلا خریده بودن که هروقت خواستن برن کربلا بفروشن با پولش برن ولی وقتی پویش طلا برای لبنان رو دیدن گفتن کربلا الان لبنانه و طلا از دستشون درآوردن که باهاش نماز نخونن چون نیت کرده بودن و دیگه مال ایشون نبود. فردای شبی که نیت کردن خواهرشون زنگ زد بهشون گفت دیشب خواب دیدم از کربلا برگشتی و سید حسن نصرالله و دکتر غلامی اومدن استقبالت🥹 خواهر ایشون هیچ اطلاعی از نیت ایشون نداشتن...🥲 اینو دیروز دکتر غلامی که خودشون هم تو بنیاد شهید پالیزوانی کمک جمع میکنن برای مردم فلسطین و لبنان، سر کلاس برامون تعریف کردن🥹 🐦 فاطمه بردبار https://eitaa.com/joinchat/2961113132Ccce4fd0170