✨﷽ا✨
📖
#داستانک_عسلی 2
چالش «
ذهن خوانی »
امروز دوشنبه است چند روز پیش سارا خانوم و اقا سعید رفته بودن مهمونی و بعد از برگشت از اونجا توی این چند روز سارا متوجه شده آقا سعید بیشتر سرش توی گوشیه . هر از گاهی یه نیشخندی میزنه و به کارش ادامه میده .
امروز وقتی سارا از بیرون اومد خونه، دید شوهرش کنار بخاری نشسته و توی فکره و بیشتر از همیشه تو گوشیه و این کارش، سارا رو بیشتر از درون عذاب میداد و خودخوری میکرد. با خودش فکر کرد که نکنه مردش شلوارش دو تا شده و با یه نفر دیگه ارتباط داره؟ نکنه دیگه منو دوست نداره و براش تکراری شدم؟ نکنه قرار مهونی اخر هفته رو میخواد یه جوری منتفی کنه و ....
✍️ حالا شما چی فکرمیکنین؟
فکرای سارا درسته و واقیعت داره؟ اقا سعید به چی فکر میکنه و چی تو ذهنشه؟
شما جای سارا خانم بودین چی کار میکردین؟
🎯
نظرتون رو برام بفرستین تا بعد ببینیم قضیه از چه قرار بوده و مشاورمون چی میگن 👈
@mahdavi124
🌸
🌿🌸🌿
🌸🌿🌸🌿