شهید «سیدرضی موسوی» به روایت همسرش؛ وقتی خواست خدا و خواست بنده یکی می‌شود مهناز سادات عمادی نه تنها مانعی نبود؛ بلکه بعضاً موانعی هم که سر راه شهید موسوی قرار می‌گرفت را با سیاست و محبت یک زن ایرانی، چنان برطرف می‌کرد که گاهی سید هم متوجه آن‌ها نمی شد. به قول سید رضی، سادات خانم! وقتی شروع به صحبت کرد آن چهره مصممی که مقابلمان بود حالا محوریتش را به مهربانی می‌داد و خیلی خودمانی تر از آنچه فکرش را بکنید با ما سخن می‌گفت. سادات خانم هنوز که هنوز است همان عشقی که دوم دبیرستان در دلش نشست را مراقبت کرده و هزاران سخن از مردش دارد که نمی‌داند کدام را روایت کند. گاهی وسط سخن آهی می‌کشد و می‌گوید وقتی یادم می آید سید نیست قلبم می‌خواهد منفجر شود. شرطی که پدر سید رضی برای جبهه رفتن تنها پسرش گذاشت! آقا سید رضی از همان دوران نوجوانی سری پر شور داشت و دوست نداشت یکجا بنشیند. با اینکه تک پسر خانواده بود و طبیعتاً یک جورهای عزیز کرده پدرو مادرش هم بود اما از سن 15-16 سالگی تصمیم گرفت علاوه بر درس، کار هم بکند و به همین خاطر در اداره راه مشغول می شود. 🌷 ╭═━⊰ 🍃🕊🌷🍃 ⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰ 🍃🕊🌷🍃 ⊱━═╯