یادم هست همیشه تابستان‌ها خاله با دخترخاله‌هایم و سید رضی به روستایمان «چاشم» جایی میان استان مازندران و استان سمنان می آمدند و یک ماهی با هم بودیم. آن سال‌ها او 10، 12 سالش بود. بچه بودیم و با هم تفنگ‌‌بازی می‌کردیم،‌ از چوب تفنگ درست می‌کرد و می‌گفت باید کشته شویم، از همان بچگی هم به فکر جبهه و جنگ بود انگار. 🌷 ╭═━⊰ 🍃🕊🌷🍃 ⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰ 🍃🕊🌷🍃 ⊱━═╯