🕊
وزیر نفت و همراهانش اسیر شده بودند
. «ما را به سمت کامیونی بردند که تازه به غنیمت گرفته بودند،
کامیون حامل کمکهای مردمی به جبهه بود که احتمالاً آن روز، بعد از پیشروی بعثیها و بستن جاده اهواز گرفتار شده بود.
ما را به نقطهای از نخلستان بردند که در آنجا با کندن زمین پناهگاهی برای تانکها تعبیه کرده بودند، هنوز تا پل بهمن شیر فاصله داشتیم.
آنجا به یک جمعیت حدوداً پنجاه نفره از مردم عادی ملحق شدیم که ظاهراً حین خروج از شهر اسیر شده بودند.
در آن نقطه پیراهنهای ما دریدند و چشمها و دستهای ما را از پشت بستند. من و شهید تندگویان و مهندس بوشهری را کنار هم نشاندند.
ناگهان صدای رگبار گلوله و جیغ و داد مردم بلند شد. شهید تندگویان با ما مشورت کرد و گفت قصد دارد خود را معرفی کند و جلوی قتلعام مردم را بگیرد! و بیمحابا فریاد زد: من وزیر نفت هستم! بلافاصله صدای شلیک گلوله قطع شد و از این نقطه ایشان را سوار جیپی کرده و بردند.»
🌷
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯