سامرا عزا گرفته بوی کربلا گرفته از این مصیبت دل من در تب و تابه کی گفته جای یه امام بزم شرابه داره تو بستر می سوزه از تب نفس آخر می خونه امشب به یاد بزم شراب دشمن امون از دل زینب وقتی قبرشو می کندند دید به گریه هاش می خندند سرمناجات و دعا دیده شبونه هجوم آوردن تو خونه اش باز بی بهونه یاد آتیش و خونه ی زهرا یاد دو دست بسته مولا زیر لب آروم صدا زد آقا امون از دل زینب نیمه جونی مونده بر لب می دویده پشت مرکب دور از دیار مادری با آه و ناله شده یه ویرونه نشین مثل سه ساله یاد رقیه که چی کشیده وقتی که دیده سر بریده به روی خاکا با دست کشیده امون از دل زینب علیه السلام