🚨 الاغی که اسیر شد 🔻 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابه‌جایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا الاغ یگان ما خیلی زحمت می‌کشید و اصلاً اهل تنبلی نبود. یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت دشمن رفت و اسیر شد. چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می‌کردیم متوجه الاغ اسیر می‌شدیم که برای دشمن مهمات و سلاح جابه‌جا می‌کرد و کلی افسوس می‌خوردیم. اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه‌ها، الاغ با وفا، در حالی‌که کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد یگان شد. الاغ زرنگ با کلی سوغاتی از دست دشمن فرار کرده بود. 🔹 بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت بعضی‌ها با اینکه کارهای اشتباه بزرگی رو انجام میدن اصلاً پشیمون نیستن و راهشونو ادامه میدن... در کارهای تشکیلاتی و فرهنگی هم از این اتفاقات زیاد می‌افتد، با این تفاوت که طرف تا در جبهه حق است حال کار کردن ندارد ولی وقتی از جبهه و از تشکیلات خارج شد، شیطان او را کمک می‌کند تا برای اثبات خود و نفسانیاتش آن‌قدر اهل تلاش باشد تا به نیروهای جبهه مقابلش نشان دهد که قدر او دانسته نشده و او را از دست داده‌اند، ولی نمی‌داند که این بار محرک او نفس و شیطان است و او می‌توانست برای امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) خود را اثبات کند و... بله باز دم الاغه گرم!!! 🔺 خاطره‌ای از عباس رحیمی رزمنده 🏷 👇 🆔 @ziaossalehin_ir