مسجد مهمان کش!  مثلی است که در مثنوی‏ آورده، می‏گوید در یکی از شهرها مسجدی بود ، که به «مسجد مهمان کش» معروف شده بود. می‏دانید قدیمها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر کسی وارد محلی می‏شد و دوست و آشنایی نمی‏داشت مسجد را مسکن می‏گزید. مسجدی بود که معروف شده بود که هر کس می‏آید اینجا شب می‏خوابد، صبح که می‏روند، جنازه‏اش را بیرون می‏آورند و کسی هم نمی‏دانست علت قضیه چیست. یک آدم غریبی آمد، رفت در آن مسجد بخوابد، مردم گفتند آنجا نرو، این مسجد نمی‏دانیم چگونه است که هر کس می‏آید شب در اینجا می‏خوابد صبح جنازه‏اش را بیرون می‏آورند، زنده نمی‏ماند. گفت: من دیگر از زندگی بیزارم و از مرگ هم نمی‏ترسم، من می‏روم. هر کار کردند گوش نکرد و رفت در آنجا خوابید. ضمنا آدم شجاع و دلیری بود. آن نیمه‏های شب که شد صداهای هولناکی از اطراف این مسجد بلند شد: آی تو کی هستی که آمده‏ای اینجا؟ الان خفه‏ات می‏کنیم، الان ریز ریزت می‏کنیم؛ یک صداهای مهیبی در آن تاریکی که زهره شیر می‏ترکید. تا این صداها را شنید، این هم از جا بلند شد و گفت: تو کی هستی؟ صدایش را بلندتر کرد: هر که هستی بیا جلو، من از مرگ نمی‏ترسم، من دیگر از این زندگی بیزارم، بیا هر کاری می‏خواهی بکنی بکن. شروع کرد فریادِ بلندتر کشیدن. یک مقدار که جلو رفت و فریاد کشید صدای مهیبی از داخل مسجد بلند شد، ناگهان دیوارها فرو ریخت و طلسمهایی که در آنجا بود شکست و گنجهایی که در آنجا مدفون بود پیش پای آن آدم فرو ریخت. فردا صبح از آنجا با یک سلسله گنجها بیرون آمد. سید جمال می‏گوید غرب آن مسجد مهمان‏کش است. آدمهای ضعیف که به اینجا بیایند خود را می‏بازند و می‏میرند. باید فریاد کشید و این طلسم دروغین را شکست، که خودش همین کار را کرد و مصداق آن آدم دلیر بود. در آن زمانی که مبارزه با انگلستان در دِماغ احدی نمی‏توانست خطور کند فریاد مبارزه با سیاست استعماری انگلستان را بلند کرد و برای اولین بار این حالت خودباختگی را از مردم گرفت و روی خودِ اسلامی مردم تکیه کرد. [ مرتضی مطهری ، آینده انقلاب اسلامی ایران ، تهران ، انتشارات صدرا، چاپ سی و یکم ، 1389 ، ص 70و 72] •••✾•🌿🌺🌿•✾••• 🔊📣 به ســمــت خـــدا بپیوندید؛ 👇 https://eitaa.com/samtekhod