°•.🦋.•° 🤝عــــنایـت شـــــــهدا سلام خدمت دوستانِ دوستدار شهدا. من کتاب تنها گریه کن (در مورد شهید محمد معماریان ۱۶ ساله عزیز) رو چندین با خوندم و هیچوقت از خوندن این کتاب سیر نشدم اینقدر مادر این شهید عزیز بزرگوار هستن که احساس میکنید این کتاب افسانه ست. از اون موقع به بعد من به این شهید توسل میکنم. یکی از همسایه های پدرم که از رزمندگان دفاع مقدس و مرد بسیار شریفی بودن بعد از بازنشستگی به روستا برگشتن تا بتونن کنار اقوام باشن و به مشکلات روستا رسیدگی کنن.ایشون تقریبا ۵ سال تو روستا بودن و کلی از مشکلات رو حل کردن مسجد رو گسترش دادن،نماز جماعت مدام برپا میکردن،از فرزندانش و برادرزاده هاش و فامیل های دیگه و افرادی که وضعیت مالی خوبی داشتن ماهیانه پول جمع میکردن و برای خانواده های بی سرپرست یا بد سرپرست یا پیر و ازکار افتاده ها مواد غذایی و لباس مناسب فصل میخریدن .حال و هوای روستا رو کلا عوض کرده بودن و اون اواخر تلاش میکردن آسفالت شدن کوچه ها زود انجام بشه.متاسفانه ناگهان دچار بیماری سرطان شدن و تقریبا در عرض چند ماه بیماریشون عود کرد و کل روستا غرق اندوه شد.پیر و جوان،زن و مرد همه چشمانشون اشکبار شد تا لحظه های آخر هم با اشاره تاکید میکردن آسفالت کوچه ها رو تمام کنید😔. وقتی دکترا قطع امید کردن توسل کردم به شهید محمد معماریان و با قلبی پر از اندوه ازش خواستم یا ابرو گرو بذاره به درگاه خداوند معجزه رخ بده و ایشون خوب بشن و یا اگر عمری طلب ندارن شب اول قبر تنهاشون نذارن.اون مرد بزرگوار از دنیا رفت و روستا سیاه پوش شد. بعد از مراسم ختمشون خواب دیدم مراسم تشییع اون مرد بزرگوار هستش ،خیلی همهمه بود در حرم آقا امام رضا مراسمش بود از یکنفر پرسیدم چه خبره گفتن یه نوجوون ۱۶ ساله به تنهایی تابوت رو بدست گرفته و فرشته ها دو طرفش گل افشانی میکنن .جلو رفتم اون نوجوان شهید محمد معماریان بود با موهای مجعد و بلند پیشونی بند یازهرا بسته بود و لباس رزمندگی پوشیده بود و با یک دست تابوت رو گرفت و از کنار گنبد آقا امام رضا به آسمان برد .😭😭😭😭😭😭 دوستان جان شهیدان زنده اند 🌺شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #ܝ̇‌ࡅ࡙ܝ‌ -ܥ݆ࡅ߳ܝ‌-ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء -ܥ‌‌ܝ‌-ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401