🌷 آن سمت ماجرا؛ سردار زاهدی!
🔹
#بخش_دوم روایتی از اقامه نماز بر پیکر هفت شهید راه قدس توسط رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره)
🔹سمت دیگر این واقعیت سنگین و کمرشکن که من و دوربینم وظیفهی ثبت و ضبط آن را به عهده داریم شهید ۶۳ سالهی کاروان شهداست که ۴۵ سال در کوه و کمر و صحرا و بیابان در ایران و سوریه و لبنان، پوتین به پا کرده بود و دور از نام و نان و برق دوربینها و رسانهها، دنبال چیز دیگری بود بدون اینکه خیلی از میلیونها نفری که این روزها در ایران و لبنان و سوریه و عراق و یمن به سوگش نشستهاند او را بشناسند: سردار محمدرضا زاهدی! هدف متحرک صهیونیستها که به تعبیر فرنگیها از قدیمیترین ژنرالهای ایرانی در لبنان و در جبههی نبرد با اسرائیل بود.
🔹همسرش حالا روبروی دوربین ایستاده. هدفون توی گوش دارم تا صدایش را بهتر بشنوم. من بیش از او استرس دارم و ناآرامم. با خود میگویم نباید اینها را زیاد اذیت کرد. داغدارند.
🔹در تمام سالهایی که زاهدی در کوه و بیابانهای منطقه بالا و پایین میرفته تا آب توی دل میلیونها ایرانی تکان نخورد، این زن همراهیاش را کرده و همگام و همقدمش بوده. درست مثل همسر جوان و پدر و مادر سیدعباس، بیادعا و تکلف شانه زیر بار همان امانتی داده که آسمانها و زمین در ابتدای خلقت از پذیرفتنش سر باز زدند. حالا ایستاده روبروی دوربین من و باید واقعیت عظیم شخصیت و وجود او را روایت کنم و چه کار سختی!
🔹سخت نبود؟! اولین سؤالم همین است. مکثی میکند، نرملبخندی روی چهرهی مادرانهاش مینشیند و با لهجهی نهچنان غلیظ اصفهانی میگوید: «سخت که بود. سالها زندگی در غربت و دور از فامیل و حتی دور از کشور اما ما راهمان یکی بود! شهادت گوارایش باشد!» همین!
🔹تمام حرف کسی که ۴۵ سال در سایهی یک مرد در سایه بوده همین است. هیچ جایی نامی از اینها نبوده؛ نه خودش نه مردش! در زمرهی همانهایی که علیبنابیطالب علیهالسلام فِی الْأَرْضِ مَجْهُولُونَ وَ فِی السَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ (خطبه ۱۰۲ نهجالبلاغه) توصیفشان میکند. مردهایی که در گمنامی به چشم فتنهها میزنند. در زمین گمنامند و در آسمان شهیر!
🔹زنان این قبیلهی کفرستیز هم به مانند مردان جوانمردشان، بیتکلفند و بیادعا؛ صبور اما ایستاده پای بیرق حقیقت که در کوچهپسکوچههای تاریخ گم نشود! اینها امانتداران خدایند و هر کسی را ظرفیت کشیدن بار امانت خداوند نیست.
💻
Farsi.Khamenei.ir