🔴 عملیات(آزادسازی بوکان از دست ضد انقلاب) را متوقف کردم و شب به قرارگاه برگشتم. دیدم همه دارند تبریک می گویند. گفتم: ان شاءالله فردا کار تمام می شود، هنوز تمام نشده، فردا الحاق انجام می شود. گفتند: نه، شما فرماندهٔ نیروی زمینی شده اید. ناخودآگاه غم و کراهتی در قلبم احساس کردم. با شنیدن این که شده ام فرماندهٔ نیروی زمینی ارتش، احساس غم به من دست داد. ریشه یابی کردم که این غم از چیست؟ غم را از فشار مسئولیت و سنگینی اش و ناتوانی خودم برای اجرای آن دیدم. اگر بخواهیم تمام حسابها را به خدا برسانیم، آدم برای انجام وظیفه و هر تکلیفی که انجام می دهد، مورد بازخواست قرار می گیرد. عجیب تحت فشار قرار گرفتم. احساس کردم که خدایا، ما همین طوری داشتیم کار می کردیم ، تازه با این فشار و سختی، توی دور افتاده بودیم که بتوانیم میدان را بفهمیم و احساس تسلط کنیم. هنوز این کار تمام نشده، کار سخت تر از آن روی دوشم گذاشتی! 📕در کمین گل سرخ، ص٢٢٧ ┈┈•✾🍃❣🍃✾•┈┈ @zohoore_ghaem