#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_بیست_چهار
#صفحه2⃣4⃣
? ايستگاه 24
پيامبر على(ع)را به عنوان "برادر" و "جانشين" و "وارث" خود معرّفى كرد و چنين گفت: "اى على! گوشت و خون تو از گوشت و خون من است، هر كس با تو صلح باشد با من صلح كرده است، هر كس با تو جنگ كند، با من جنگ كرده است، همان گونه كه ايمان به خدا با گوشت و خون من آميخته شده است با گوشت و خون تو نيز آميخته شده است".
پيامبر اين گونه به مردم خبر داد كه على(ع)همه خوبى ها را دارد، او شايسته مقام امامت مى باشد.
* * *
وقتى پيامبر به مدينه هجرت كرد، ميان مسلمانان عقد برادرى خواند تا مهر و عطوفت در جامعه بيشتر و بيشتر شود، در آن روز، او ميان خود و على(ع)عقد برادرى خواند و به همه اعلام كرد كه على(ع)برادر اوست.
پيامبر به مردم خبر داد كه على(ع)، جانشين و وارث علم اوست.
* * *
پيامبر به مردم گفت كه على(ع)جانشين اوست، مناسب است اين ماجرا را نقل كنم:
عبدالله بن سلام قبلاً يهودى بود، او فهميد كه حق با محمّد(صلى الله عليه وآله)است و براى همين مسلمان شد، يك روز او و دوستانش نزد پيامبر آمدند. عبدالله بن سلام با تاريخ پيامبران به خوبى آشنا بود و مى دانست تو براى پيامبران، جانشين قرار داده اى.
عبدالله بن سلام رو به پيامبر كرد و گفت: "اى پيامبر! جانشين خود را براى ما معرّفى كن".
لحظاتى گذشت... جبرئيل بر پيامبر نازل شد و آيه 55 سوره مائده را بر او نازل كرد. پيامبر رو به آنان كرد و گفت : "همين الآن ، جبرئيل نزد من آمد و اين آيه را براى من خواند:
(إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ ; الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ رَ اكِعُونَ).
"بدانيد كه فقط خدا و پيامبر و كسانى كه در ركوع نماز صدقه مى دهند ، بر شما ولايت دارند".
همه به فكر فرو رفتند، به راستى منظور از اين آيه چيست؟ چه كسى مانند خدا و رسول خدا بر همه ولايت دارد ؟
پيامبر رو به يارانش كرد و گفت: "برخيزيد ! بايد به مسجد برويم و كسى را كه اين آيه درباره او نازل شده است، پيدا كنيم" .
همه به سوى مسجد رفتند، مسجد پر از جمعيّت بود، و عدّه اى مشغول نماز بودند، يك مرد عرب مى خواست از درِ مسجد بيرون برود، گويا او خيلى خوشحال بود، پيامبر به او گفت: "اى مرد عرب ! از كجا مى آيى ؟ چرا اين قدر خوشحالى ؟" .
مرد عرب با دست ، گوشه مسجد را نشان داد و گفت: "از پيش آن جوان مى آيم ، او به من اين انگشتر قيمتى را داد" . صداى الله اكبرِ پيامبر در مسجد طنين انداخت. همه از اين فقير خواستند تا بيشتر توضيح دهد .
مرد عرب گفت: "ساعتى قبل ، وارد مسجد شدم و از مردم درخواست كمك كردم ، امّا هيچ كس به من كمك نكرد ، من در مسجد دور مى زدم و طلب كمك مى كردم ، در اين ميان ، نگاهم به جوانى افتاد كه در ركوع بود ، او با دست اشاره كرد تا من به سوى او بروم و او انگشتر خود را به من داد" .
همه مردم ، الله اكبر گفتند و به سوى آن جوان رفتند، آن جوان ، هنوز در حال خواندن نماز بود، پيامبر تا او را ديد اشك در چشمانش حلقه زد ! او على(ع)بود كه به حكم قرآن بر همه مسلمانان ، ولايت داشت و جانشين پيامبر بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst