سلام.من خیلی خاطره دارم نمیدونم کدوما تعریف کنم.از بستن بند کفش بچه ها زیر نیمکت بهم دیگه تا پامیشدن برن پایه تابلو چندنفری گره خورده بودن بهم.تا قایم کردن کفش بچه ها داخل کلاسا زیر نیمکت موقع نماز جماعت😂 یعنی پشت درنمازخونه کفشی نمی موند بعد عین دخترایه خوب میرفتیم نماز جماعت میخوندیم.حتی ازخودمونم مخفی می کردیم که شک کسی به ما نره.آب بازی که دیگه نگم اصلا عامل خشک شد زاینده رود ما بودیم😂😂😂از دبیرا اجازه میگرفتیم بریم بیرون آینه می بردیم از حیاط نور با آینه می نداختیم توچشم معلما..خیلی خاطره دارم اردوها که دیگه نگم براتون😜