#نظر_اعضا باسلام..کاش مادرشوهرتواین گروه باشه...من ازدواج اولم..شوهرم گفت بامامانم منم گفتم اشکال نداره..چه فرقی میکنه مادرخودم وایشون..ولی تاعقدکردیم نمیدونم چرابهانه هاش شروع شد..اگه همسرم پیش من میموندیامحبت خودشوبه مریضی میزد..اگه من میرفتم لباس میشستم منوپشت سرمن میرفت جمع میکردودوباره میشست..خودشون بادخترش ونوه هاشم بودن میخوابیدن تاساعت ده ولی من اجازه نداشتم بایدصبح زودبیدارمیشد..اگه نمیشدم دعوابه پامیکرد..خلاصه نذاشت زندگی کنیم‌..داداشای شوهرم گفتن کع جدازندگی کنیم..مادرشون گفت اول منوتوقبربزارین بعدایناجدابشن..خلاصه بی عرضگی شوهرومادرش من ازهم جداشدیم باکلی آزاردادن من..الان من ازدواج دوم کردم واوناروواگذاربه خدا..الانم اون مادرشوهربعدچندسال امسال سکته کرده وفلج..مادرشوهرای عزیزاگه عروس باهاتون زندگی میکنه مثل دخترببینین..فکرکنیددخترخودتون اشتباهی اگه کرد الان زندگی خوبی دارم باتوکل برخدا‌.خداروشکر..ولی خیلی سال هاعمرم ازبین رفت متاسفانه باآرزوی خوشبختی همع جوانان