🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 🍃 استاد قرائتی 🍃 💛 بنده خدایی دست بچه‌اش را گرفته بود و می‌رفت. به میدانی رسیدند، دیدند معرکه‌ای گرفتند و جمعیت جمع شده است. جلو رفت گفت: چیه؟ گفتند: این آقا دارد معرکه می‌گیرد و اینها تماشاچی هستند. ایستاد نگاه کند، این بچه که دستش در دست پدرش بود، گفت: باباجان من هم می‌خواهم ببینم. نمی‌توانم ببینم! بچه را بغل کرد، گفت: بابا من خوب نمی‌بینم. گفت: پایت را روی دوش من بگذار. گفت: بابا حالا می‌بینم. گفت: الحمدلله! 💛 آنوقت [بچه] شروع کرد لگد زدن، بابا بهتر از تو می‌بینم. هی لگد زد و گفت: بابا، گفت: بله… گفت: من بهتر از تو می‌بینم. آخر این بابا دید هی لگد می‌خورد و می‌گوید: من بهتر هستم. گفت: آقاجون من نردبان تو شدم تو آنجا را می‌بینی. 💛 حالا این آقا فوق لیسانس است یا آیت الله هست یا هر پست و مقامی دارد، پدر و مادرت نان مفت به ما داد خوردیم و حجت الاسلام شدیم. حالا نباید به مادرم بگویم: تو نمی‌فهمی! او نان مفت به من داد خوردم تا باسواد شدم. او نردبان شد تا این بچه بالا رفت، حالا هی لگد می‌زند من بهتر هستم. ما گاهی وقت‌ها یادمان می‌رود. ... 💛 من خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی بودم یک جمله می‌خواست از پدرش نقل کند، شروع کرد گریه کردن، من دیدم ایشان اشک می‌ریزد. حساب کردم ایشان هشتاد سال پیش پدرش مرده، حالا یاد پدرش می‌کند گریه می‌کند. ... الآن به آمریکا و اروپا می‌گویند: مادرت مرد، یک دقیقه سکوت می‌کند به احترام مرگ مادرش. ببینید مادر بمیرد آدم یک دقیقه سکوت کند، یک فرهنگ است، یک فرهنگ هم این است که هشتاد سال … 🌐 درس‌هایی از قرآن - ۲۴ مهر ۱۳۹۹