🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍁 نفرین نهایی!!! 🍁
💕 روایت دارد یک وقتی دیدند حضرت زهرا [سلام الله علیها]، امام حسین [علیه السلام] نیست. سه سالش بود. رفت بیرون، آمد. بچه که نیست آدم به هم میریزد. تعبیر این است: تُخرِج مِن بَاِبها اِلَی بَابِ مَسجد سَبعِینَ مَرَّة، هفتاد بار از خانه تا مسجد رفتند و آمدند ... دیدند نیست.
💕 رفت پیش امام حسن [علیه السلام] که چهار سالشان بود فرمودند: « قُم یَا بَهجَةُ قَلبی وَ نورُ عَینی وَ اطلب اَخَاک الحُسَین فَاِنَّ قَلبی یَحتَرِق». چقدر عبارت قشنگ است: مادرجان! نور چشمم! ثمرهی قلبم! من دارم آتش میگیرم، برو برادرت را پیدا کن.
💕 ... نحوهی حرف زدن خیلی مهم است. نمیخواهم بعضی حرفها را بزنم که چطور بعضی وقتها حرفهایمان را انتقال میدهیم. تا بچه میآید، میگوید ذلیل شده! جوان مرگ شده! چرا این طوری میگویی؟
💕 من کسی را میشناختم ایشان هشت نه بچه داشت، خانمی بود. نفرین نهاییاش، دیگر خیلی که عصبانیاش میکردند، میگفت: ان شاء الله بزرگ شوید!
✨ استاد رفیعی
samtekhoda.tv3.ir