✳️ معرفی 📖 «برنده بازنده»
🔸 این کتاب، مطالب خود را با تشریح عوامل تعارضات زناشویی آغاز میکند و سپس درمورد زمینههای این تعارضات در دورههای رشد خانواده سخن میگوید. فصل ۳ دربارهٔ رویارویی با این تعارضها و فصل ۴ درمورد تکنیکهای ترمیم و حل تعارضها است. فصل بعدی این کتاب درمورد حل تعارض در عمل است.
✍🏻 نویسندگان: مسعود نورعلیزاده/ عبدالله رحیمی
🌐 برای تهیه کتاب به سایت mataf.ir
مراجعه کنید.
🆔 @s_digar
⭐️ لوح | گسترش شبکههای شیعه با مديريت امام هادی (علیهالسلام)
🌹 ولادت #امام_هادی علیهالسلام
🆔 @s_digar
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معجزه امام هادی(ع) از زبان استاد رائفی پور
🔸داستان شیعه شدن یک دانشمند ناصبی توسط #امام_هادی (ع) در زمانی که ایشان فقط ۶ سال داشتند
🌸💐 #میلاد_امام_هادی علیه السلام مبارک باد💐🌸
🆔 @s_digar
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﯽ
ﻫﺮگز ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺷﻮﯼ،
تنها ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧــﺪﺍ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻦ ...🌹
ﻣـﺮﺩﻡ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﻗﺪﺭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺳﻨﺪ❗️
ﻭ ﮔﺎﻫـﺎً ﻧﯿﺰ
ﺟـﻮﺍﺏ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑـﺪﯼ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ❗️
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧـﻮﺑﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ
ﺗﻨﻬـﺎ ﺑـﺮﺍﯼ ﺧـــﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ💖
ﺩیگر ﻗﺪﺭ ﻧـﺎﺷﻨﺎﺳﯽ،
ﻭ حتی ﺑﺪﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﺯ ﮐﺴـﯽ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺣﻘﺶ ﺧــﻮﺑﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯼ،
ﺑـﺮﺍﯾﺖ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧـﺪﺍﺭﺩ ...💯
چون میدانی خدا به جای همه
برایت جبران خواهد کرد 😊👌
پس بیاییم بخاطر خدا 💖
به بندگان خدا خوبی کنیم ... 🌷
🆔 @s_digar
#وصیتنامه📜
پاسدار خون #شهـدا❤️باشید
ڪه تنها راه حفظ حرمت آن
پشتیبانی مطلق👌 وبی قیدو شرط
از #ولایت_فقیه است.
#مدافع_حرم✌️
#شهید_محمد_اینانلو
🆔 @s_digar
11.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تحلیل «سلام فرمانده» در تلویزیون رژیم صهیونیستی
🔹 اجرای گسترده سرود «سلام فرمانده» در ایران و دیگر کشورها به ویژه لبنان، کارشناسان شبکه صهیونیستی «کان» را مجبور به تحلیل و بررسی این سرود کرد.
🆔 @s_digar
🌹 معرفی 📘 «نذر نصرانی»
✅ این اثر، داستانی تاریخی درباره یک مسیحی به نام یوسف فرزند یعقوب در قرن سوم هجری است. او کارگزار متوکل در سرزمینهای مسیحی است که مورد خشم واقع شده و تحت تعقیب قرار میگیرد. به امام هادی (ع) پناه میبرد چون معجزه ایشان را قبلا دیده است. او برای امام نذری میکند و پس از گذراندن اتفاقاتی عجیب به امام میرسد.
📃 برشی از کتاب:
«جوانی هجدهساله سوار بر قاطری چابک از رهگذران نشانیای پرسید. لباس مسیحی و چشمان آبیاش توجه هر عابری را جلب میکرد. جستجوگرانه به درب خانهٔ ابومنصور رسید. خوشحال از اسب پایین پرید و کلون درب را به صدا درآورد. هبةالله که مردی جوان شده بود، درب را باز کرد. موهای بلند و ریشهای مشکی یکدست، جذابیت خاصی به او بخشیده بود. لحظهای مردد به جوان مسیحی نگاه کرد. جوان دو طرف کوچه را نگاه کرد و به هبةالله گفت:
سلام! خانهٔ ابومنصور شیعه اینجاست؟ هبةالله نگران و حیرتزده به جوان خیره شد. در فکرش گذشت که یک مسیحی چطور سراغ او را گرفته و از مسلک او خبر دارد؟ با تردید پاسخ داد: شیعه؟ از ابومنصور چه میخواهی؟...»
✍🏻 به قلم #سعید_محمدی
🌐 برای تهیه کتاب به سایت mataf.ir
مراجعه نمایید.
🆔 @s_digar