#شهدای_شاهچراغ
#سکوت_برخی_قلم_به_دستان
چه جای غم که زمستان دم از بهار نزد
اسیر جهل شده و سر به چشمه سار نزد
چه جای غم که کلاغِ سیاه همسایه
سری به سبزی این سرو پایدار نزد
دلم برای لجن خوار برکه می سوزد
که در مسیر غزل تن به آبشار نزد
قلم، زبان شکایت اگر که باز کند
گلایه میکند از آن که حرف یار نزد
به آفتاب قسم در سیاه چال افتد
کسی پرده ی اوهام را کنار نزد
به جنگ و صلح سر از هر منافقی برداشت
علی که تیغ به غیر از رضای یار نزد
نمیشود که دم از سید شهیدان زد
ولی از آن همه ظلم یزید جار نزد
حسینی است کسی که مسیر عزت را
صبور ماند و دمِ فتنه ها کنار نزد
#سید_روح_الله_موید
@s_r_moayed