💢استاد حسین نجار
معروف به حسین ریش
باز ماه محرم رسید و بساط عزاداری برپاشد. چه خوب است که یادی کنیم از یک عاشق حسینع. در یکی از دکان تختهایهایی که از شیخان تا کوچه ننهعباس ساخته بودند نجاری میکرد. وقتی این دکان تختهایها در اوایل دهه چهل تخریب شد و به جای آن بازارچه شیخان ساخته شد و در ۱۳۴۶ افتتاح شد، این مرد آمد در صفاییه تقریبا روبهروی دبیرستان حکمت (آموزش و پرورش کنونی) مغازهای گرفت و مشغول کار شد. در سه وعده اذان میگفت. هر اذانش بيش از نیم ساعت طول میکشید. اذان سحر او طولانیتر بود؛ به طوری که باعث ناراحتی بعضی از همسایگان میشد ولی به احترام او چیزی نمیگفتند. در انتهای جویشور جایی که به قول جوبشوریها گرداب نامیده میشد خانه داشت.
یک تابلو داشت در حدود پنجاه در شصت سانتیمتر که عکس ائمه درآن دیده میشد و نوشتههایی که ما از دور دیده بودیم. تابلو را جلوی خود میگذاشت. به آن نگاه میکرد و اذان میگفت. ما بچهها برای اینکه اذان گفتن او را ببینیم میرفتیم سر کوچهای که کنار آموزش و پرورش صفاییه است و اذان مغرب او را تماشا میکردیم. قصدمان مسخره کردن او نبود ولی او گاهی اشاره میکرد که بروید. اذان گفتنش مثل روضه دوازده امام خواندن بود. همه امامان را نام میبرد و صلوات میفرستاد و چیزهای دیگر هم میخواند. شاید عارفی بود که کسی پی به افکار و عقایدش نبرد.
بسیار کم حرف میزد. درونگرا بود. نمیدانم با مشتریها چگونه حرف میزد؛ چون به غیر از زمان اذان گفتن کسی صدای او را نمیشنید. اندامی نسبتا بلند داشت و با ريش بلند. در میانسالی موی سرش نیز بلند بود. این عاشق حسین از اول محرم لباسی کاملا سیاه میپوشید. دو عدد زنجیر داشت و فقط زنجیر میزد. از خانهاش که راه میافتاد تا به حرم برسد تمام راه را تنهایی زنجیر میزد. در انجام این کار خستگی ناپذیر بود. عضو هیچ هیئت و دسته و گروهی نبود. برايش فرق نمیکرد که این دسته نیروگاه است یا آسید حسن و چهل اختران یا تکیه بزرگ حاج زینل و ... .
میرفت نزدیک چهارراه بازار وارد یک دسته میشد و در میان آن دسته زنجیر میزد و دسته را تا حرم همراهی میکرد و دوباره برمیگشت و وارد دسته دیگری میشد. این کار ادامه داشت تا ظهر که دستهها تمام میشد. همه او را میشناختند و کسی متعرض او نمیشد و او هم به کسی کاری نداشت. عشقش زنجیر زدن برای معشوقش حسین بود. کم توقع بود. برای گرفتن غذا از سر و کول کسی بالا نمیرفت. کاش همه مثل او بودند؛ در حالی که بعضی او را دیوانه میخواندند.
محرم که تمام میشد گویا افسردگی بر او چیره میگشت و به اذن گفتن ویژهاش ادامه میداد. آری او استاد حسین نجار معروف به حسین ریش بود.
حسین مقیمی
۱۴۰۳/۰۴/۲۱
#استاد_حسین_نجار
#حسین_ریش
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
50.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽بهنامخـدایحـسـین فیلم قدیمی سال 59#حاج_ملاحسین_مولوی(ره) محل محترم امامزاده سید سربخش(ع)
نوحه ی حصرت ابوالفضل (ع)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛:::؛:؛؛؛؛؛؛
یا ابوفاضل ای باب مراد همه
بوسه بر دست تو زد پسر فاطمه
ساقی تشنه لب
ماه کمال و ادب
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ایکه باب الحوائجِ دو عالم تویی
ماه بزم شهیدان مُحَرّم تویی
ساقی تشنه لب
ماه کمال و ادب
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
شهدا غبطه بر مقامتو می خورند
رو بسوی تو بر عرض ادب آورند
ساقی تشنه لب
ماه کمال و ادب
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ایکه دستت بُوَد به قفل حاجت کلید
کس ز درگاه تو نمی شود نا امید
ساقی تشنه لب
ماه کمال و ادب
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ایکه نور نماز نقش جبینت بُوَد
پیروی از امام مرام و دینت بُوَد
ساقی تشنه لب
ماه کمال و ادب
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
دست حق دست از بدن جدایت بُوَد
روز محشر وسیله ی شفاعت بُوَد
ساقی تشنه لب
ماه کمال و ادب
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اثر از: نعیمی (قم)
التماس دعا __ وطنی
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽مداحی #حاج_حسین_محلوجی
📍محرم سال ۱۳۷۸- قم
#کل_الخیر_فی_باب_الحسین_ع
🏴🌿🚩