eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 رسید ، حالا نوبت اطاعت از جانب تک تک ما می باشد ⬅️ به این 30 ثانیه گله به همراه دستور رهبری خوب توجه کنید، همین دستور کوتاه خودش یک راهبرد عمیق است و یک نقشه راه دراز و پربرکت
عُمر گران ما، بازیچه فَک ارزان ديگران نشود ما باید بدونیم کجای میدون وایسادیم بدونیم چکار می‌کنیم حرفمون چه اثر وضعی داره بدونیم به موقع عمل کنیم، دقیقا سر وقت و بزنگاهش گاهی فقط و فقط یک کلمه اضافه‌ چنان آتیشی به پا می‌کنه، که صدها جمله آرامش بخش، مخاطب رو وارد مسیر حق نمی‌کنه 🔹جمله همیشگی استاد ما این بوده👇 "مراقب باشید ذهنتون سطل زباله افکار و حرفهای ديگران نشود" ✍سید بدون سانسور ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فیلمی از زلزله بندرعباس، وسط فیلم یه زلزله دیگه میاد 🔸ان شاءالله همه مردم عزیزمان در سلامتی باشند اما ناخودآگاه به یاد این آیه قرآن کریم افتادیم که در وصف روز قیامت میفرماید: يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ روزى كه مردم مانند پروانه‌ها پراكنده باشند و كوهها مانند پشمِ رنگارنگِ زده شده 🔺حالا که کوهها چیزیشون نشد اما واقعا برای خدا کاری نداره!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شخصیت امام حسن عسکری (ع).mp3
2.73M
🎙 🔹 ارکان آرامش 📌برگرفته از جلسه « آرامش در سیره‌ی امام حسن عسکری علیه السلام» 🌺 میلاد سراسر نور امام حسن عسکری علیه السلام تهنیت و خجسته باد. ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ در ولادت ائمه، چکار کنیم🤔 در وقت ولادت ائمه، چکار کنیم که خانه‌مان، خانه سرور باشد🤔 این که انسان هدیه‌ای برای خانواده‌اش ببرد، برای بچه‌های خُرد، بزرگ، یک عیدی به آنها بدهد👏👏🎁. حالا بستگی به مدیریت زندگی و درآمد خودش دارد؛ منتها این‌ها بدانند که پدر وقتی می‌آید، به همراهش یک چیزی است، چون شب عید است. روی باز، خندان و نشاط، از پول و هدیه بالاتر نباشد، کمتر نیست. 👌✔️☺️🌷 🎊حالا به هر صورتی که می‌توانید این شادی را به وجود بیاورید. این شادی نه‌تنها عبادت است، این شادی جزء زندگی است، جزء سیستم است.👌 این که در روایت می‌گویند انسان وقتش را سه قسمت کند،🔰 دنیا، آخرت، «و ساعه یخلی بینها و بین لذاته» یعنی زن همین طور است، مرد همین‌طور است، بچه هم همین‌طور است. انسان یک وقت برای دنیا، یک وقت برای آخرت، یک وقت برای لذت. این منسوخ شده، نه این که روایتی یا آیه‌ای نسخش کرده، بلکه عادات ما نسخش کرده، غفلت ما نسخش کرده است. یک عده‌ای این‌ها را بر خودشان تحریم کردند و به دید بدبینی به تفریح نگاه کردند و یک اسلام سطحی را به وجود آوردند.✔️ 🏡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زلزله هرمزگان ✍پس از اینکه در شهرضا، شهرستانی در جنوب استان اصفهان پیاپی رخ داده و زندگی مردم دچار اختلال جدی شد؛ یکی از شهرضایی‌ها تصمیم گرفت از آیت الله (ره) کسب تکلیف کرده تا برای این مشکل راهی پیدا شود.پس از تماس او آیت الله بهجت (ره) می‌گوید:«دست را روی زمین گذاشته و به نیت آرام شدن آن، بخوانید.» ساعتی پس از این اتفاق، زمین آرام گرفته و زندگی مردم به حالت معمول خود باز می‌گردد.« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ» 1/حج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدای تعالی ارواح انسانها را در هنگام خواب میگیرد و بالا می‌برد، آن دسته افرادی که برایشان قضاوت و تقدیر شده که بمیرند نگه میدارد و یک عده دیگر را که هنوز اجل آنها نرسیده برمیگرداند. ما با چه یقینی وقتی که شب میخوابیم، اعتقاد داریم که فردا جزء آن دسته ارواحی باشیم که خدا روحمان را برمیگرداند و از خواب بیدار میشویم؟ این یکی از فریبهای دنیاست که دارالغرور است یعنی اینکه انسان را فریب میدهد، چون چند روز به همین منوال تکرار شده، ما خیال میکنیم تا آخر همینطور هست. شب که خوابیدیم صبح بیدارمیشویم، در صورتی که اینطور نیست. برای همین است که میگویند هنگام خواب بنشینید و کمی با خودتان حساب و کتاب کنید که آن دنیا معطل نشوید. اگر اشتباه و گناهی کردید، استغفار بکنید، تکلیف خود را مشخص کنید. با خدا قدری مناجات کنید، وضو بگیرید رو به قبله بخوابید، یعنی من خوابیدم، دیگر تمام است، معلوم نیست فردا برگردم. هر شب قبل از خواب اعمالمان را محاسبه کنیم.
این پست هر شب تکرار می شود یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساعت به وقت هفتم صحیفه سجادیه به نیت از بین رفتن تمام موانع ظهور، موفقیت همیشگی جبهه حق و سربلندی ایران قوی به زعامت آقاجانمون "امام خامنه ای" ✅🌺 رفع بیماری کرونا و شفای بیماران کرونایی 🌷🌷 "اللهم صل علی محمدوآل محمد و عجل فرجهم♡
صالحین تنها مسیر
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 #نگاه_خدا 📝 #قسمت_پنجاه‌و‌ششم دلم میخواست بخوابم ولی فکرو خیال ولم نمیکرد یه دفعه به
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 📝 سوار ماشین شدم و به سمت دانشگاه رفتم کلاسم یه ساعت دیگه شروع میشد ، رفتم سمت کافه دانشگاه که‌اونجا منتظر ساحره باشم ،درو باز کردم دیدم امیر طاها یه گوشه نشسته وداخل دستش یه کتاب ریزی هست داره میخونه ،نزدیک تر شدم فهمیدم قرآنه همون قرآنی بود که اون روز سر مزار شهید گمنام داشت میخوند - سلام ( امیر طاها تا منو دید از جاش بلند شد) امیر طاها: سلام خانم رضوی - اجازه هست بشینم امیر طاها : بفرمایید ،منم داشتم کم کم میرفتم - میشه باهاتون صحبت کنم امیر طاها: بله بفرمایید ،درخدمتم - شما یه طلبه هستین؟ امیر طاها: بله - میتونم ازتون یه درخواستی داشته باشم امیر طاها: بفرمایید گوش میدم ( سرش پایین بودو داشت با دونه های تسبیحش بازی میکرد) ( ماجرای زندگیمو براش تعریف کردم ،اونم با حوصله گوش داد) امیر طاها: خوب الان من چه کمکی میتونم براتون بکنم - با من ازدواج میکنین ( خیس عرق شده بود، هی با دستاش عرق پیشونیشو پاک میکرد ) امیر طاها: من نمیتونم درخواست شما رو قبول کنم، این یعنی خیانت به پدرتون - شما مگه طلبه نیستین ، مگه تو درساتون بهتون یاد ندادن کمک کردن به یه بنده بدبخت مثل من از نماز شب واجبه؟(گریه ام گرفت، مگه من چیزه بدی خواستم از شما ،ببینید زندگی منو ،هر لحظه باید بترسم که نکنه چند نفر بریزن تو سرم ) امیر طاها: فکر میکنین الان از اینجا برین اونجا ارامش در انتظارتونه ؟ - نمیدونم ولی اینجا که تا الان هیچ ارامشی حس نکردم ساحره: چیزی شده سارا؟ یاسری باز کاری کرده؟ ( به امیر طاها نگاهی کردموگفتم) - نه ،از ترسه ،ببخشید من باید برم ،کلاسم داره شروع مداره ( از کافه زدم بیرون ،فهمیدم دیگه هیچ کاری از دستم برنمیاد ،باید این زندگی نکبت و تحمل کنم ) دم در کلاس منتظر شدم تا کلاس یه کم پر بشه بعد برم داخل دیدم از دور یاسری داره میاد سریع رفتم تو کلاس نشستم یاسری وارد کلاس شد کنار صندلی من یه کم ایستاد منم سرم روی کتاب بود از کنارم رد شد یه نفس عمیق کشیدم بعد تمام شدن کلاس تند تند وسیله هامو جمع کردم زود از کلاس زدم بیرون از ترس رفتم نماز خونه دانشگاه ، منتظر شدم تا ساعت بعدی کلاسم شروع بشه نشستم یه گوشه ،کتابمو درآوردم داشتم میخوندم که صدای اذان شنیدم چند نفری وارد نماز خونه شدن و شروع کردن به نماز خوندن یه دفعه یه صدایی اومد، سرمو بالا گرفتم دیدم ساحره اس ساحره: سلام خواهر سارا اینجا چیکار میکنی؟ - اومدم تو سنگرم قایم بشم ادامه دارد .... 🌾🌾🌷🌷
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 📝 ساحره: چه خوب ! فقط مواظب باش تیراتو به خودی نزنی - باشه حواسم هست ساحره: من برم نماز بخونم بر میگردم پیشت ( چه آروم داشت نماز میخونده ،انگار با قلبش داره نماز میخونه) بعد تمام شدن نماز ، ساحره اومد کنارم کیفشو باز کرد چند تا لقمه درآورد ساحره: از قیافه ات پیداست که درحال مردنی بیا بخور یه کم جون بگیری ( واقعا گرسنه ام بود از ترس نمیتونستم برم کافه، ساحره هم فهمیده بود) - دستت درد نکنه ،خیلی گرسنه ام بود ساحره از خودش و محسن حرف میزد، ساحره و محسن پسر عمو ،دختر عمو بودن ،از عشقشون از بچگی گفته بود ،که بلاخره به هم رسیدن منم از زندگیم گفتم از مادری که تنهام گذاشت ،فقط داستان ترکیه رو نگفتم ،نمیخواستم فکر بدی درباره من بکنه ساحره هم اشک میریخت ساحره: نمیدونم چی باید بگم ولی دلم روشنه که اتفاقای خوبی میافته برات - من که امیدی ندارم - ببخشید ساحره جان من باید برم کلاسم داره شروع میشه ساحره: باشه منم یه ساعت دیگه کلاسم شروع میشه فک نکنم باز ببینمت ان‌شاءالله پنجشنبه میبینمت - باشه فعلا از نماز خونه اومدم بیرون که دیدم امیر طاها هم از نماز خونه اومد بیرون یه لحظه نگاهمون به هم گره خورد بعد سرمو پایین انداختم از کنارش رد شدم رفتم کلاس ،من فقط یه ساعت از هفته رو با یاسری هم کلاس بودم ،و این خیلی خوشحالم میکرد ..کلاس که تموم شد رفتم سوار ماشینم بشم که دیدم یکی روی ماشین خط کشیده نوشته «منتظرم باش» میدونستم کاره یاسریه ولی مهم نبود برام ماشین و بردم تعمیر گاه که برام روی خطاشو رنگ بزنن همونجا منتظر شدم تا آماده بشه تا برسم خونه ساعت ۷ و نیم شب شده بود ماشین و گذاشتم پارکینگ رفتم داخل خونه سلام کردمو رفتم تو اتاقم اینقدر گرسنه بودم که زود لباسمو عوض کردم رفتم پایین مریم روی مبل نشسته بود ،امیرم رو پاش خوابیده بود مریم: سارا جان الان میام یه چیزی میدم بخوری - نه نمیخواد بیای من خودم یه چیزی میخورم مریم: باشه ، پس سارا جان ماکارانی درست کردم برو واسه خودت بکش - چشم نشستم غذامو خوردم ،ظرفمو جمع کردم و شستم - مریم جون دستتون در نکنه ،من غذامو خوردم باز بیدارم نکنین مریم: نوش جونت باشه عزیزم شب بخیر (کم کم با مریم دوست شدم ،بعضی وقتها میرفتم کنارش مینشستمو از شوهرش ازش میپرسیدم، اونم هیچ وقت ناراحت نمیشد ،با اینکه خیلی مهربون و دوست داشتنی بود ولی هیچ وقت نمیتونست جای مادرمو برام بگیره) پنجشنبه بود و من خیلی خوشحال بودم چون یاسری پنجشنبه و جمعه کلاس نداشت و من باخیال راحت میتونستم برم دانشگاه.... ادامه دارد .... 🌾🌾🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ☘️ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... روزگاریست در این کوچه گرفتار توام با خبر باش که در حسرت دیدار توام گفته بودی که طبیب دل هر بیماری پس طبیب دل من باش که بیمار توام 🍃اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘داستان‌های‌بحارالانوار 💠سه دعای مستجاب در پیشگاه خداوند؛ 🔹حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: سه دعاست که مانعی برای مستجاب شدن آنها در نزد خداوند نیست ، آن سه دعا قطعا مستجاب می‌شود: 1⃣دعای پدر در حق فرزندش، آنگاه که نسبت به پدر نیکی نماید و همین طور نفرین پدر هرگاه که فرزند احترامش را نگه ندارد. 2⃣نفرین ستم دیده درباره ستمگر خود، و همچنین دعایش برای آنکس که حق او را از ظالم گرفته باشد. 3⃣ دعای مرد مؤمن برای برادر مؤمن خود، هنگامی که او را کمک نموده و نفرین او بر برادرش زمانی که قدرت داشته ولی او را یاری نکرده و او نیز به شدت نیازمند یاری او بوده است. 📚بحار ج ۷۴، ص ۷۲ و ص ۳۹۶ و ج ۹۳، ص ۳۵۶ و ص ۳۶۰