فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 امسال از پیادهروی جا نمانی!
🔻دو سال محروم بودیم از پیادهروی اربعین، مراقب باش جا نمونی. التماس کن..
🌱 در این راه دنبال امام زمانت بگرد...
#پیاده_روی #اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ یه زیارت درست و حسابی
استاد پناهیان
🌹@IslamlifeStyles
انسان شناسی ۱۲۱.mp3
11.3M
#انسان_شناسی ۱۲۱
#آیتالله_جوادی_آملی
#استاد_شجاعی
💥من هرچی تلاش میکنم نمیتونم حسادتم رو درمان کنم!
💥من هرچی تمرین میکنم، نمیتونم افکار منفی رو از خودم دور کنم!
من هرچی زور میزنم حریفِ تکبر و غرورِ درون خودم نمیشم!
- چقدر این جاده سخته ... میانبر نداره ؟
🔸تمامی مرزهای زمینی ایران و عراق بسته شد
معاون امنیتی استانداری خوزستان:
🔹عراق مرزهای چذابه و شلمچه را بست، زائران به مرزها مراجعه نکنند.
🔹با توجه به اتفاقات و ناآرامیهای کشور عراق، این کشور مرزهای خود را بست و خروج زوار ایرانی در تمام مرزها از جمله، شلمچه و چذابه از عصر دوشنبه هفتم شهریور متوقف شد.
🔹مسدود شدن مرزها تصمیم دولت عراق بوده و تا اطلاع ثانوی امکان خروج زوار از مرزها وجود ندارد.
🔸بنابراین زائران تا اطلاع ثانوی به مرزها مراجعه نکنند و منتظر اطلاعرسانیهای بعدی باشند./صداوسیما
تا اربعین با شهدا
هر روز به یاد یک شهید ،
سلامی تقدیم سید الشهدا علیه السلام
🏴
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللّٰهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَلَا جَعَلَهُ اللّٰهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَتِكُمْ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلَىٰ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ
به یاد شهیدان عزیز بزرگمردان عرصه تعلیم و تربیت، اخلاص و عمل
شهید #محمدعلی_رجایی
شهید #محمدجواد_باهنر
شفیع و واسطه سلام ما بر سالار شهیدان و یارانش باش
🏴🏴🏴
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
•┈┈••✾•🌿🏴🌿•✾••┈•
جان آقام (عج)
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🕊🌹🕊
#مهدےجان💔
دلم گرفتہ و ابرهاے اندوهش
سیل آسا می بارد...😔
آیا نمی خواهی با آمدنٺ
پایان خوشی بر تمام
دلتنگیهایم باشی؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیر مولای غریبم✨
#قسمت_شصت_وهفتم
کوچ غریبانه💔
-باشه،پس یکی دوبارم توی این فاصله بهش آب قند بدید بخوره.اگه دیدید گرسنه ست به خاله بگو واسه اش حریر
بادوم درست کنه...کهنه اشو تازه عوض کردم.بازم چند تا کهنه و لباس اضافه براش می ذارم که اگه خیس کرد
عوضش کنید.
هنوز نرفته دلم گرفته بود.گویا حالم را فهمید،گفت:
-نگران نباش،از همه نظر مواظبش هستیم.مطمئن باش نمی ذاریم بهش بد بگذره.
-آخه اولین باره می خواد ازم دور بشه،واسه همین دلم شور می زنه.
-نترس مواظبشم.سحر همین قدر که واسه تو عزیزه واسه منم هست.
-بیا اینم ساکش.بذار پتوشو دورش بپیچم.
به این بهانه سحر را محکم بغل گرفتم و حینی که بویش می کردم قطره های اشکم بی اختیار سرازیر شد.
داشت لبخند می زد:
-بابا مگه می خواد بره سفر قندهار؟اصلا اگه به ما اطمینان نداری لباستو عوض کن تو هم بیا که خاطرت جمع باشه.
بچه را دوباره به او سپردم:
-نه خیلی ممنون.
از سرازیری پله ها پایین رفت.دنبالش راه افتادم.دل کندن از سحر چه قدر سخت بود!ظاهرا اتومبیل کرایه را جلوی
در به انتظار نگه داشته بود.داشت سوار می شد که صدا کردم:
-ناصر...جون تو جون سحر.
نگاهش حالت مهرآمیزی پیدا کرد:
-خاطر جمع باش.
به اتاقم برگشتم.تمام در و دیوار تمام فضا بوی سحر را می داد.چشمم که به تخت خالی اش افتاد دیگر طاقت
نیاوردم.همان جا نشستم و به بغضم مهلت دادم که سر باز کند.مدتی به همان حال گذشت تا اینکه حضور شخصی را
پشت در اتاق حس کردم.پدرم بود که از لای در داشت نگاهم می کرد.در را باز کرد و پرسید:
-چیه بابا؟چرا داری گریه می کنی؟!
-هیچی آقاجون یکم دلم گرفته جمعه ها کلا دل گیره!
-بچه کجاست؟!
-رفت.ناصر بردش.گفت می خواد ببره خاله اینا ببیننش.
-کی میاردش؟
-گفت سرشب برش می گردونه.
-پس واسه همینه که دلتنگ شدی؟پاشوپاشو اشکاتو پاک کن بریم پایین.بیخود نشین غصه بخور.این همه تو
زحمتشو کشیدی،بذار یه روزم مهمون باباش باشه.
-نه آقاجون پایین نمی یام.راستش قبل از اومدن ناصر داشتم حاضر می شدم که با سحر بریم خونۀ عمه اینا.حالا تنها
می رم.خیلی وقته نرفتم یه سری بهشون بزنم.
-باشه.هر چند دوست داشتم ناهار پیش ما باشی،ولی می دونم اونجا به تو بیشتر خوش می گذره.حالا داری می ری
سلام منم به آبجی و مسعود برسون...راستی یادت باشه بموقع برگردی که بچه رو خودت تحویل بگیری.
-باشه آقا جون،من تا عصر بیشتر نمی مونم.
مقابل خانۀ عمه هنوز بغض داشتم.مسعود در همان نگاه اول متوجۀ حالم شد و بعد از احوالپرسی،دلواپس پرسید:
-چی شده؟
-هیچی.
-سحر کجاست؟چرا بچه رو با خودت نیوردی؟!
-رفته مهمونی...داشتم حاضرش می کردم که با هم بیاییم اینجا،یکهو سر و کلۀ ناصر پیدا شد.گفت اومده سحرو ببره
پیش خانواده اش.بالاخره بعد از شش ماه یادشون اومده نوه دارن و هواشو کردن.
-خوب اشکال نداره.یه لحظه فکر کردم خدای نکرده اتفاقی افتاده که اینجوری سگرمه هات تو همه!خودت در چه
حالی؟
-ای بد نیستم.حقیقتش دلم خیلی گرفته بود.اولش نمی خواستم بیام.گفتم میام حال شما رو هم می گیرم،ولی دیدم
طاقت نمی یارم تا یه فرصت دیگه پیش بیاد.دلم خیلی براتون تنگ شده بود.
-اگه به این بهانه نمی اومدی،نمی بخشیدمت.یادت رفته با هم قرار گذاشتیم تو غم و شادی همدیگه شریک باشیم؟
-یادم نرفته،واسه همین اومدم که دلتنگیمو باهات تقسیم کنم...عمه چه طوره؟
-اونم خوبه.اتفاقا الان پیش پای تو داشت می گفت،به دلم افتاده امروز مانی میاد.یادم باشه یه ماچ آبدار از دل عزیز
بگیرم که این قدر خوش خبره!
داشتیم در کنار هم آهسته طول حیاط را طی می کردیم.عجیب این که درکنار او حتی سرمای زمستان هم خوشایند و
دلچسب بود!
#قسمت_شصت_وهشتم
کوچ غریبانه💔
عاقبت عمر زمستان هم به پایان رسید.مردم در تکاپوی استقبال از سال جدید و برگزاری ایام نوروز بودند.من هم به
یمن وجود سحر اتاق کوچکم را خانه تکانی کردم.به کمک پدر،در و پنجره و دیوارها را رنگی تازه زدم و تور سفید و
خوش نقشی را به جای پردۀ کهنۀ قبلی به پنجره آویختم.گلدان بزرگ گوش فیل را که مسعود در همان بحبوحۀ
تولد سحر خریده بود در زاویه قرار دادم و تخت سحر را به صورتی گذاشتم که نور خورشید در ساعاتی از روز به
بسترش بتابد و استخوان هایش از برکت این نور قرص و محکم شود.
دید و بازدیدهای نوروزی هم لطف خودش را داشت؛گرچه من خیلی کم در آنها شرکت می کردم.روزی که ناصر
برای تبریک سال نو به دیدن دخترش آمد،هدایای زیادی با خودش آورد که ادعا می کرد اینها را خاله و الهه
فرستاده بودند.
-از طرف من حتما تشکر کن.خیلی لطف کردن.
-راستی چرا بیست و دوم نیومدین؟
-بیست و دوم کجا باید می اومدیم؟
-دادگاه.قرارمون برای بیست و دوم اسفند بوده فراموش کردی؟
-وای!اصلا یادم نبود.مکن اون موقع سرگرم خونه تکونی و رنگ آمیزی بودم.حالا چه طور می شه؟
-هیچی،قاضی چون دید شما نیومدین جلسۀ بعدی رو انداخت به سه ماه بعد.
-یعنی می شه خرداد؟
-آره،بیستم خرداد.امیدوارم اینبار دیگه فراموش نکنی.
کلامش با لبخند همراه بود.نفهمیدم قصد سر به سر گذاشتن دارد یا طعنه زدن.
-مطمئن باش اینبار اگه اون قدر گرفتار نبودم یادم نمی رفت.عجیبه که بابا هم یادش نبود!اون طفلک هم این روزا
خیلی گرفتاره.
-دیگه فکر شو نکن،حتما قسمت نبوده که تکلیف من وتو حالا حالا ها روشن بشه.شایدم یه حکمتی توی این تاخیر
باشه.
داشت لبخند می زد.بدون رودربایستی گفتم:
-بیخود فلسفه بافی نکن.خودت می دونی که من و تو به درد هم نمی خوریم.من اینو روز اولم بهت گفتم،ولی تو می
گفتی مرغ یه پا داره.
-چرا به درد هم نمی خوریم؟تازه گیریم که تو راست بگی و ما به درد هم نخوریم،حالا دیگه موضوع من و تو
نیستیم،مسئلۀ اصلی سحره.ما باید به خاطر اونم که شده از خطاهای همدیگه بگذریم.من مطمئنم تو راضی نمی شی
دخترت زیر دست یه نامادری بزرگ بشه،می شی؟
داشتم خیره نگاهش می کردم.به نظرم او فرق کرده بود؛دست کم حرف زدنش که تغییر کرده بود.ادامه داد:
-تو بهتر از همه می دونی من چی می گم،چون مزۀ بی مادری رو چشیدی و می دونی چه دردیه!گمون نکنم دلت
بخواد دخترت هم به سرنوشت خودت دچار بشه...می خواد؟بغض راه گلویم را گرفته بود:
-یعنی تو می خوای سحرو ازم بگیری؟
-اگه تو قبول نکنی که آشتی کنیم منم دوست ندارم دخترم بی پدر بزرگ بشه و مجبور می شم اونو ازت بگیرم
-ولی این بچه حق منه.واسه به دنیا آوردنش تا دم مرگ رفتم و برگشتم.من جز سحر هیچ کسو تو این دنیای خدا
ندارم.تو می تونی ازدواج کنی و بچه دار بشی.
-مگه تو نمی تونی؟
-نه،من دیگه نمی تونم بچه دار شم.
نفهمیدم چرا یکهو همه چیز را گفتم!شاید لحن نرم و دوستانه اش وادار به اعترافم کرد.شاید می خواستم برای
همیشه از خودم ناامیدش کنم.شاید در این لحظه های حساس فکر کردم این بهترین دستاویز است که دل را به رحم
بیاورم که دست از سر سحر بردارد.قیافه اش تغییر کرد:
-چی داری می گی مانی؟!
-بهت دروغ نمی گم.توی اون تصادف لعنتی من ناقص شدم و دیگه نمی تونم بچه دار شم.حالا خودت قضاوت
کن،این بچه حق واقعی کیه؟
کمی طول کشید تا صدایش را شنیدم.به نظرم گرفته می آمد:
-سحر مال هر دوی ماست.اون می تونه از نعمت پدر و مادر برخوردار باشه،به شرط این که تو یه کم کوتاه بیایی و
این قدر لجبازی نکنی.
#صبحتبخیرمولایمن
🏝میبینید روزگار پردرد و تلخمان را؟
میبینید دلهای داغدار و ِ
سینههای به خون نشستهمان را؟
میبینید اشکهای جاری و
بغضهای فرو خوردهی بیپایانمان را؟
میبینید هزار زخم بیمرهم بر
پیکر نحیف آرزوهایمان را؟
میبینید دردهای ناتمام و
اضطراب کشندهمان را؟
اینجا...
در انتهای کور و تاریک
و جهنمی آخرالزمان،
ما هر روز برزخ را مرور میکنیم
میترسیم بهشتندیده از دنیا برویم
بیایید و رهایمان کنید
از هجوم رنجها🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#سهشنبههایجمکرانی
#
#نهج_البلاغه
◽️بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُ الْهَيْبَةُ
🔴با سكوت بسيار، وقار انسان بيشتر شود
🖊 سکوت، غالباً نشانه عقل است و ابهت صاحبان عقل آشکار است و اگر به یقین دانسته شود که کثرت سکوت ناشى از عقل اوست، ابهت او بیشتر مى شود و اگر حال او شناخته نشود و این احتمال وجود داشته باشد که سکوتش ناشى از عقل است باز سبب ابهت اوست و گاه ممکن است سکوت، ناشى از ضعف و ناتوانى در کلام باشد و باز هم این امر سبب احترام شخص مى شود، زیرا از پریشان گویى پرهیز مى کند.
اضافه بر اینها، سکوت، سبب نجات از بسیارى از گناهان است، زیرا غالب گناهان کبیره به وسیله زبان انجام مى شود تا آنجا که سى گناه کبیره را براى زبان شماره کرده ایم. بدیهى است هنگامى که انسان از این گناهان پرهیز کند ابهت و هیبت و شخصیت او بیشتر خواهد بود.
📘حکمت 224
🔴 الکوفی لا یوفی
🔹هدف #مقتدی_صدر از برهم زدن عراق، در روز عاشورا و حالا در آستانه #اربعین_حسینی، فشار به ایران است تا ایران را مجاب کند با سیاست قبیلهای وی در عراق همراهی کند. به خیال خود با ممانعت از ورود ایرانیها به اربعین، ایران کرنش نشان میدهد و در برابر زیادهخواهیهای او کوتاه میآید!
1⃣ اولاً؛ سیاست کثیفی را اتخاذ کرده که میخواهد از اهرم اربعین علیه ایران استفاده کند. حرمهای اهل بیت علیهمالسلام متعلق به همه جهان اسلام است و نه مقتدی الصدر نه هیچ کس دیگری حق ندارد سایرین را از ورود به این اماکن باز دارد.
2⃣ ثانیاً؛ ما معتقدیم که خود حضرت اباعبدالله علیهالسلام پاسخ این بیادبی و گستاخی را خواهد داد. نه مقتدی که بنی امیه و بنی عباس هم در طول تاریخ نتوانستند جلوی اربعین را بگیرند.
3⃣ ثالثاً؛ جمهوری اسلامی اهل باج دادن به هیچ دولتی نیست و این شبهگروهها که هیچ، دولتهای آمریکا و انگلیس در چنددهه اخیر نتوانستند کاری از پیش ببرند.
🔹به نظر حقیر، مقتدی الصدر ناشیگری کرده و با این اقداماتش به انتحار سیاسی دست زده و تدبیرش نتیجه عکس خواهد داد.
🔸خوشبینانهاش این است که کار از دست مقتدی صدر خارج شده و حرکتی را شروع کرده که حالا نمیتواند کنترلش کند و بعثیها و طرفداران سعودی آن را بدست گرفتند. که بازهم این حرکت کاملاً به ضرر اوست. هم در عراق و بین گروههای مختلف عراق و هم در ایران، او منفور شده.
🔹ظاهراً ضربالمثل #الکوفی_لایوفی همیشه مصادیقی دارد واین جماعت مفلوک تحت تاثیر عصبیت وتمامیتخواهی و قومیتگرایی، اهل نمکخوردن و نمکدان شکستن هستند. مگر موضع ایران چه بود؟
🔸موضع ایران واضح است؛ خاک عراق نباید محل حضور آمریکا و سعودی و صهیونیستها باشد؛ نباید محل تهدید ایران باشد و جریان صدر در سالهای اخیر نشان داده که تمامیتخواه است و حاضر است با سعودی سازش کند و حشدالشعبی را از بین ببرد و ...! ولی باید بداند که به این اهداف نخواهد رسید. انشاءالله
✍داود_مدرسی_یان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️جایی از جهنم که فشار عذابش مساوی هست با گناه ۳۶ میلیون انسان😳
#سیره_شهدا
شهیدان #رجایی و #باهنر اینگونه زیستند
و اینگونه نفس خود را در برابر آلودگی ها مراقبت کردند
که خداوند آنان را لایق مقام شهادت ❤️❤️دانست
#سبک_زندگی #تقوا #شهید #مردان_الهی
•┈┈••✾•🌿🏴🌿•✾••┈•