زبورانقلاب ۷.aac
4.56M
#زبور_انقلاب ۷
#رابطه_ثروت_معنویت
🇮🇷بسم رب الحسین علیه السلام🇮🇷
تو افکار عمومی جامعه ی امروز ما بین ثروت و معنویت تعارضی حس میشه😬
حال سوال اینه که
👈بین ثروت و معنویت چه رابطه ای برقرار هست؟؟؟
تو قرآن کریم آیه ای هست که خیلی قشنگ و لذت بخش این آیه
و شاید تا حالا با این نگاه به این آیه توجه نکردیم😤
که واقعا از این آیه میشه چنین چیزی اثبات کرد یا نه؟
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
ساعت به وقت #دعای هفتم صحیفه سجادیه
به نیت از بین رفتن تمام موانع ظهور، موفقیت همیشگی جبهه حق و سربلندی ایران قوی به زعامت آقاجانمون "امام خامنه ای" ✅🌺
رفع بیماری کرونا و شفای بیماران کرونایی 🌷🌷
"اللهم صل علی محمدوآل محمد و عجل فرجهم♡
صالحین تنها مسیر
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 #نگاه_خدا 📝 #قسمت_چهلودوم سلما : سارا جان ، بیدار شو ناهار بخوریم -من گشنم نیست شم
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨
📚 #نگاه_خدا
📝 #قسمت_چهلوسوم
خاله ساعده صبحانه رو آورد توی اتاق ،خوردم
نیم ساعت بعدسلما اومد خونه
وارد اتاقم شد
سلما: به خانم خانومااا ،خیلی واسه مامان خانوم ما عزیزین که صبحانه اتو آورده توی اتاق
- ببخشید دیشب تا صبح نخوابیدی !
سلما: (اومد کنارم دستشو گذاشت رو پیشونیم) نه خدا رو شکر تب نداری ،من برم لباسمو عوض کنم میام - سلما به کسی که چیزی نگفتی؟
سلما: چرا اتفاقا به همه گفتم ،فقط مونده خواجه حافظ شیرازی...
- بی مزه نزدیکای ظهر بابا و عمو حسین اومدن خونه ،بابا رضا اومد توی اتاقم
بابا رضا: خدا رو شکر که بهتری
( لبخندی زدم )
بابا رضا: سارا جان واسه غروب بلیط گرفتم برگردیم -
( خیلی خوشحال بودم که بر میگردیم خونه): باشه بابا جون
موقع ناهار سلما با غذاش بازی میکرد و چیزی نمیخورد ( منم با اینکه حالم خوب نبود ،نمیخواستم کسی چیزی بفهمه گفتم)
- سلما جوون به همین زودی دلت واسه علی اقا تنگ شده غذا نمیخوری؟
( همه خندیدن و سلما سرخ شد )
بعد ناهار رفتم اتاقم وسیله هامو گذاشتم داخل چمدون دیدم سلما دم در اتاق داره نگام میکنه - بفرما داخل دم در بده...
سلما: نمیشه نرین سارا هنوز دوسه روز مونده تا تعطیلات تمام شه - یه عالم کار دارم باید برگردیم ،تازه میخوام واسه حاج بابا برم خاستگاری
( اومد بغلم کرد): من که از دلت باخبرم چه جوری میخندی تو دختر ( حرفی نزدم)
بابا رضا: سارا بابا اماده ای بریم فرودگاه - اره بابا جون ( خاله ساعده رو بغل کردم ) : خاله جون خیلی خسته شدین این مدت
خاله ساعده: ای چه حرفیه سارا جان تو هم مثل سلمایی برام - میدونم
رو به سلما کردمو : خیلی دلم برات تنگ میشه ،حتما زود بیاین ایران ( سلما اشک میریخت و چیزی نمیگفت ،فقط منو سلما میدونستیم علت این گریه ها چیه).
عمو حسین مارو برد فرودگاه
عمو حسین و بابا رضا همدیگه رو بغل کردن و خدا حافظی کردن سوار هواپیما شدیم
سرمو گذاشتم روی دستای بابا
- بابا جون
بابا رضا: جانم بابا
-میشه تادو سه روزکسی نفهمه که رسیدیم؟
بابا رضا: چرا سارا جان
-میخوام یه کم استراحت کنم ...
بابا رضا: چشم بابا...
ادامه دارد ....
🌾🌾🌷🌷
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨
📚 #نگاه_خدا
📝 #قسمت_چهلوچهارم
دو سه روز گذشت و از فردا باید میرفتم دانشگاه
صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم
نگاه کردم عاطفه بود -الوووو
عاطی: یعنی من دستم بهت برسه پوستت و میکنم
- باز چی شده
عاطی: دو روزه برگشتی ،اطلاع نمیدی ،ترسیدی بیام دنبال سوغاتیم
- شرمنده خسته بودم حوصله کسی و نداشتم
عاطی: الان من شدم کسی؟ باشه اشکال نداره - قهر نکن دیگه ،اتفاقا کارت داشتم میخواستم ببینمت
عاطی: فعلا که وقت ندارم ،زنگ بزن از منشیم وقت بگیر
- حتما منشیت هم آقا سیده!
عاطی: نه خیر ایشون رئیس هستن - ای مرد زلیل
عاطی: پنجشنبه میام دنبالت با هم بریم بیرون ،سوغاتیمو هم همرات بیار باز نگم - باشه بابا تو منو کشتی بلند شدم لباسامو پوشیدم ،سوار ماشین شدم و رفتم دانشگاه ،دانشگاه خلوت بود ،رفتم سر کلاس ، فک کنم ۱۲ نفر بودیم
خیلی غیبت داشتن
کلاسم که تمام شد رفتم داخل کافه دانشگاه یه کیک و نسکافه خریدم رفتم روی یه میز نشستم
که گوشیم زنگ خورد
خاله زهرا بود، حتما اونم فهمیده برگشتیم - سلام خاله جون خوبین؟
خاله زهرا: سلام عزیزم ،رسیدن به خیر ،سفر خوش گذشت؟
- عالی بود
خاله زهرا: سارا جان میخواستم بگم واسه پنجشنبه میخوایم بریم خاستگاری ،عروس خانم تاکید کردن حتما تو هم باید باشی ،،میای دیگه - اره خاله جون میام
خاله زهرا: قربون دختره فهمیدم برم - کاری ندارین خاله جون من باید برم سر کلاسم
خاله زهرا: نه عزیزم برو به سلامت
الان اینو چیکارش کنم ،به عاطفه چی بگم
دوسه روز گذشت و با غیبت یاسری خیلی خوشحال بودم ،که لااقل یه کم ذهنم اروم تره.
ادامه دارد ....
🌾🌾🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚السلام علیک یاصاحب
الزمان عجل الله💚
🌼گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گير نيست
💚سر برزمين افڪند و گفت خودڪرده را تدبير نيست
🌼اشڪی به زير مقدمش انداختم رحمی ڪند
💚گفتا ڪه اشڪ بی ورع در رتبهٔ تاثير نيست
🌼اَللَّھُـمَ ؏ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🙏🏻🌹♥️🌹
☀️سلام محبوب قلبم
☀️صبحت بخیر آقای دو عالم
🌴💎🌹💎🌴
@mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚السلام علیک یاصاحب
الزمان عجل الله💚
🌼گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گير نيست
💚سر برزمين افڪند و گفت خودڪرده را تدبير نيست
🌼اشڪی به زير مقدمش انداختم رحمی ڪند
💚گفتا ڪه اشڪ بی ورع در رتبهٔ تاثير نيست
🌼اَللَّھُـمَ ؏ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🙏🏻🌹♥️🌹
☀️سلام محبوب قلبم
☀️صبحت بخیر آقای دو عالم
🌴💎🌹💎🌴
🌱 #حدیث
✍امام علی "علیه السلام" :
↫◄✓ تنها کسی به نعمت های آخرت میرسد ، که در مقابل گرفتاریهای دنیا صبر و شکیبایی داشته باشد. 👌💯
📕 [غررالحکم جلد ۶ حدیث ۱۰۷۵۲]
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
#انگیزشی
🍁امید یعنی بدانی تا هستی می توانی تغییر کنی و دنیا را تغییر بدهی.
🍁امید یعنی بدانی خداوند دوستت دارد و اگر به تو زمان داده معنیش این است که در این فرصت می شود یک کارهایی کرد.
🍁امید یعنی همیشه بخشش خداوند را از اشتباه خود بزرگتر بدانیم.
🍁امید یعنی اگر دانۀ زندگی صدبار از دستمان رها شد، باز هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم واین بار محکمتر گام برداریم.
🍁روزهای پاییزی تون سرشار از امید وآرامش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الا بذکر الله تطمئن قلوب
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸علت تفاوت رفتار خداوند با جوامع ایمانی و غیرایمانی🔸
#گناه، روزی را کم میکند لذا خداوند به ما یاد داده است که استغفار کنید تا باران برای شما بفرستیم: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا) . ممکن است این سؤال برای شما پیش آید که چطور آنها که نه اهل نماز و نه اهل عبادت هستند، باران مفصل و مرتب دارند، اما ما که اهل نمازیم و به خدا اعتقاد داریم، با یک گناه یا چند گناه گرفتار کمبارانی میشویم؟
علتش آن است که بین شما و خداوند متعال #رابطۀ_تربیتی برقرار است. شما در حوزۀ تربیتی خدایید، و کسانی که در حوزۀ تربیتی خداوند قرار دارند، #تنبیه و #تشویق دارند. رفتار خدا با کسانی که از حوزۀ تربیتی خارج شده و به خود واگذار شدهاند، بهگونهای دیگر است.
بچهای که مدرسه میرود با بچهای که کوچهنشین است و سرپرستی ندارد، فرق میکند. کسی از #بچۀ_ولگرد نمیپرسد که مشق و تکلیف تو چطور شد؛ اما بچۀ پدردار، وقتی تکالیفش را انجام ندهد، پدر پولتوجیبیاش را کم یا قطع میکند. شما ولگردهای عالَم و بهخودرهاشدگان نیستید! شما در نعمتِ تربیت دین و قرآن هستید و هر کار شما زیر نظر خدا و اهلبیت است. امام زمان (ع) اعمال و رفتار ما را هفتهای دو بار مرور میکنند.
شما چنین وضعی دارید. وقتیکه #زکات میدهید، خداوند بر باران شما میافزاید، و سیل و آفت را برمیگرداند.