#سلام_امام_مهربانم♥️
شما بازخواهید آمد و درختان ،
پاییز و بی برگی را از یاد خواهند برد
و شکوفهها و گلها و پروانهها،
میهمان دستان سبز باغ ها خواهند شد ...
شما بازخواهید آمد و جهان ،
در هالهای از امید و عدالت و لبخند ،
خوشبختی را تجربه خواهد کرد ...
شما بازخواهید آمد...به همین زودی ...
به همین نزدیکی ...
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🍃🌹
🍃🌹 سلام صبحتون بخیر ومهدوی
🌹پنجشنبه خود را
معطر می کنیم به
عطر دل نشین صلوات🌹🍃
🌹اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰمُحَمَّدٍ
♥️وَّ آلِ مُحَمَّد
🌹وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹در پناه حضرت محمد(ص)
❤️و خاندان پاکش علیهم السلام
🌹آخر هـفته تون پر خیر و برکت
در این روز معنوی
دعا می کنم حاجات تون رو
از دستان پر برکت و مهربان
امام زمان عج علیه السلام بگیرید.
و روز پر برکتی داشته باشید 🤲
*🕯اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمات*
🥀امام رضا علیه السلام:
همانا یاد مرگ بهترین عبادت است.
(بحارالأنوار ج ۷۵)
🔻پنجشنبه ها
🔻چه خوشحال می شوند
🔻عزیزانی که
🔻دستشان از دنیا کوتاه است
🔻و منتظر قلب پرمهرتان هستند
*📿با فاتحه و صلوات روحشان را شاد کنیم*
*اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا*
🕊#زیارتنامه_شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🔴 بازی با روح و روان مردم توسط #دولت_سرطان_پزشکیان تمامی ندارد ...
❌ سازمان هدفمندی: منابع یارانۀ دهکهای ۴ تا ۹ تامین نشد!
🔹یارانۀ ۳۰۰ هزار تومانیِ دهکهای ۴ تا ۹ که ابتدای هر ماه به حساب سرپرستان خانوار واریز میشد، برای ماه آبان واریز نشد.
🔹سازمان هدفمندی اعلام کرده: یارانۀ هیچکس حذف نشده، بلکه چون منابع تامین نشده، مبالغ به حساب مردم واریز نشده است.
✍پ.ن: دولت ویرانگر پزشکیان این مطلب رو هم اعلام کنه که چطوری در سه سال دوره #شهید_رئیسی، منابع یارانه به موقع تامین میشد ولی در دولت شما اصلاحطلبان، امکان تامینش نیست؟
#نتیجه_رای_اشتباه
#پزشکیان
#سرطان_اصلاحات_بلای_جان_مردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه و زیارت امام حسین از راه دور👆👆
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🍃شب جمعه است،هوایت نکنم میمیرم ....🍃
کم ترین حدّ زیارت حضرت امام حسین علیه السلام آن است که بر بالای بامی برآید و به جانب راست و چپ نظر کند، سپس سر به جانب آسمان برآرد، و با این کلمات حضرت را زیارت کند:
🌴السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّه
🌴ِ السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
و هرکس در هر کجا باشد و در هر زمان آن حضرت را به این شیوه زیارت کند، امید است که پاداش حجّ و عمره برای او نوشته شود..
[مفاتیح الجنان] 🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اختصاصی_شب زیارتی ارباب
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️
به نیابت از همه شهدا 🕊️
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌹پنجشنبه است، هـمان روزی که خوبان سفر کرده از دنیا، چشم انتظار عزیزانشان هستند ، دستشان از دنیا کوتاه است و محتاج یاد کردن ما هستند با ذکر فاتحه و صلوات ، روحشان را شاد کنیم.
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ،تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَات
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
♦️هدیه به روح عزیزان آسمانی
✨ اَلــلــّهــُم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآل ِ مـُحـَمـَّدٍ وَعـَجــِّل ْ فــَرَجـَهـُم ✨🌹🌹
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (1)
اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ ﴿۲﴾
اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ ﴿۳﴾
مٰالِكِ يَوْمِ اَلدِّينِ ﴿۴﴾
إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ ﴿۵﴾
اِهْدِنَا اَلصِّرٰاطَ اَلْمُسْتَقِيمَ ﴿۶﴾
صِرٰاطَ اَلَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ اَلْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ اَلضّٰالِّينَ ﴿۷)
┄┅─✵💝✵─┅┄
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (1)
قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾
اَللّٰهُ اَلصَّمَدُ ﴿۲﴾
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ ﴿۳﴾
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ ﴿۴﴾
🌼🌹🌷🌺🌼🌹🌷
اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
ملتمس دعا
┄┅─✵💝✵─┅┄♦️
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
پروردگارا درود فرست بر صديقه فاطمه داراى نفس زكيه مورد علاقه و محبت و دوستى حبيب تو و پيغمبر اكرم توست
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
و مادر دوستان خاص توو امامان برگزيده و او منتخب توست كه وى را برگزيدى و فضيلت دادى و برترى بر تمام زنان عالم دادى
اللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
پروردگارا تو از ظلم و بيدادى كه امت جاهل در حق او كردند و اهانت نمودند دادخواهى كن و از آن مردم بى رحم كه خون پاك فرزندانش را بخاك ريختند خون خواهى كن و انتقام بكش
اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ ائِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى
پروردگاراچنانكه آن حضرت را مادر ائمه هدى و همسر على مرتضى صاحب لواء و بيرق فتح و شفاعت آنكه در ملأ اعلى گرامى است
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ (أَبِيهَا) صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
پس تو اى خدا درود فرست بر آن حضرت و بر مادرش درودى كه وجه پدر بزرگوارش حضرت محمد صلى الله عليه و آله را به آن درود اكرام مى كنى
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلاَمِ
و چشم ذريه او را روشن مى گردانى و از من هم اى خدا در اين ساعت بهترين سلام و تحيت را به آن بزرگواران برسان.
حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها
🔸جَعَلَ اَللَّهُ اَلْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ اَلشِّرْكِ، وَ اَلصَّلاَةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ اَلْكِبْرِ، وَ اَلزَّكَاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ، وَ نَمَاءً فِي اَلرِّزْقِ، وَ اَلصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلْإِخْلاَصِ، وَ اَلْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ
🔹خداوند ایمان را مایه ی پاک سازی از شرک قرار داد، و نماز را وسیله ی دور ساختن شما از تکبّر، و زکات را برای تزکیه ی نفس و افزایش رزق و روزی، و روزه را برای استوار سازی اخلاص و حج را برای تقویت و استحکام دین.
📗بحارالأنوار ج29 ص220
🔻شرح حدیث
🔸واجبات الهی و تکالیف شرعی هیچ کدام بی حکمت و دلیل نیست.
🔸آثار آن گاهی به فرد بر می گردد و گاهی به جامعه، گاهی دنیوی است، گاهی اخروی، گاهی مادی و معیشتی است و گاهی معنوی و روحی.
🔸در این حدیث، حضرت زهرا (علیها السّلام) به حکمت تشریع برخی از احکام الهی اشاره فرموده است.
🔸ایمان صحیح و ناب، انسان را از آلودگی اعتقادی به شرک پاک می کند. نماز و عبادت با تأثیر روحی که دارد، حالت خضوع و فروتنی پیش می آورد و از کبر و غرور باز می دارد.
🔸زکات مال و پرداخت این مالیات الهی و حقوق مالی، هم فقر را از جامعه می زداید، هم وسعت رزق را برای زکات دهنده فراهم می آورد، هم از وابستگی او به مادّیات می کاهد و او را تزکیه می کند.
🔸روزه چون عبادتی همراه با امساک و پرهیز است و نمود خارجی ندارد، خلوص را در جان روزه دار نهادینه می سازد.
🔸حج و زیارت خانه ی خدا نیز تجدید عهد با توحید و کعبه و قبله و پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام است و مظهر شکوه امت اسلامی و همبستگی جهانی پیروان اسلام و قرآن است، از این رو پایه های دین را محکم می کند.
🔸این گوشه ای از فلسفه ی احکام الهی است.
🔸مسلمان چون به حکمت خدا عقیده دارد، همه ی فرمان های او را با جان و دل می پذیرد.
📗منبع: #حکمت_های_فاطمی ، جواد محدثی
#شرح_حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و این گونه با ایمانترین و عاشقترین انسان با عمیقترین عشق امتحان شد
تا دیگر کسی گله از فراقهای سطحی نداشته باشد...
نعمتیبالاتروبهترازحضرتزهرا
میشناسید؟
امیرالمومنین با همان امتحان شد..
صالحین تنها مسیر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت صدوچهلم حاج محمود روی زانو نشست. اشک های مینا رو پاک کرد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان جذاب و آموزنده ســـرباز
قسمت صد و چهل ویکم
حاج آقا موسوی هم نگاهش کرد.
-جانم؟
-آدم اگه بخواد سرباز باشه باید چکار کنه؟
حاج آقا لبخندی زد و گفت:
_میخوای بری سربازی؟! باید بری دفترچه اعزام به خدمت بگیری.
علی هم خندید و گفت:
_داشتیم حاج آقا؟؟ جدی پرسیدم.
حاج آقا یه کم مکث کرد.
-اولین چیزی که سرباز امام زمان(عج) باید داشته باشه #بصیرته..امام شو #بشناسه..بدونه قراره سرباز کی باشه..تو آخرالزمان فتنه ها زیاده.سرباز باید بتونه حق و باطل تشخیص بده.اهل حق و باطل رو بشناسه..بعد #تهذیبنفسه..باید بتونه تو راه درست محکم باشه..وقتی سرباز باشی باید جامعه رو هم آماده کنی..
-حاج آقا چه سخت شد..پس من بیخیالش بشم..من کجا و اینایی که شما میگین کجا.
حاج آقا خنده ای کرد و گفت:
_صفر و صدی نیست علی جان.هرسپاهی سرباز داره.دسته داره.گروهان داره.لشگر داره.هرکی به اندازه #لیاقتش فرمانده میشه...بالاخره یه سیاهی لشگر هم داره دیگه،شما سیاهی لشگر میشی.
علی هم لبخند کوتاهی زد.
-حاج آقا من هرکی رو میبینم میگه میخوام بچه م سرباز امام زمان(عج) بشه.فقط از یه نفر شنیدم که گفت خودش سربازه.
-بله متاسفانه معمولا اینو میگن..البته همینکه تو این فکر هستن خوبه ولی این دور دیدن ظهور آقاست..الان آقا بیان بچه دوساله من باید سرباز آقا باشه یا خودم..درثانی کسی که خودش چیزی رو بلد نباشه نمیتونه به دیگران یاد بده.. کسی که خودش سرباز نباشه نمیتونه سرباز تربیت کنه.
-حاج آقا راه میانبر وجود داره؟
-ای تنبل..هنوزم دنبال راه های کوتاه و سریع میگردی؟
علی فقط لبخند زد.
-چیزی که تا الان من بهش رسیدم دوتاست.یکی احترام به پدر و مادر.یکی دستگیری از بنده های خدا.
-حاج آقا نگه داشتن احترام پدر و مادرمن خیلی سخته.
-ثواب شما هم بیشتره وگرنه من که پدر و مادر خوبی دارم که کار خاصی نمیکنم.. احترام به پدر و مادرت میتونه بال پروازت بشه علی جان.
دو ماه دیگه هم گذشت.
علی از پارک رد میشد.پسری حدود نوزده ساله با مردی که معلوم بود مواد فروشه، صحبت میکرد.پول داد و چند بسته مواد گرفت.مرد رفت و پسر جلوتر روی نیمکت نشست.علی کنارش نشست و بدون اینکه نگاهش کنه،گفت:
_خیلی بچه ای.
پسر با تعجب نگاهش کرد.
-با من بودی؟!!
علی هم نگاهش کرد.به اطراف اشاره کرد و گفت:
_بچه تر از تو هم مگه این دور و بر هست.؟
پسر که بهش برخورد بلند شد بره.علی گفت:
_مامانت بهت گفته با غریبه ها حرف نزنی.
پسر با اخم نگاهش کرد و دو قدم رفت.
علی گفت:
_از اون طرف نرو،اونجا مأمور داره..تا ببیننت میفهمن یه ریگی تو کوله ت داری..تو جیب جلوش.حداقل یه جای دیگه میذاشتیش....بچه.
پسر عصبی شد و گفت:
_من بچه نیستم..نوزده سالمه.
-من وقتی نوزده سالم بود،یک سال بود که خونه مجردی داشتم..با همه عشق و حالش.
پسر یه کم دقیق به علی نگاه کرد و گفت:
_پس تو هم از این ریگ ها به کیفت داشتی!..بهت نمیاد.
-اینا اسباب بازی بچه هایی مثل توئه... من از این کثافت ها استفاده نمیکردم،از بوی گند و دردسرش حالم بهم میخورد. من از چیزهایی استفاده میکردم که حتی اسمش هم نشنیدی..پولش هم نداری بری سراغش.
-حوصله نصیحت شنیدن ندارم.
دوباره دو قدم رفت.
علی گفت:
_حوصله ی گیر افتادن چی؟ داری؟
پسر سؤالی نگاهش کرد.علی گفت:
_بهت گفتم اون طرف مأمور هست.
پسر راهشو عوض کرد و رفت.علی هم رفت.دو روز بعد دوباره از اون پارک میگذشت.اون پسر رو هم دید.روی همون نیمکت نشسته بود و آبمیوه میخورد. پسرهم به علی نگاهی کرد و دوباره مشغول آبمیوه خوردن شد.علی نزدیک رفت و گفت:
_چطوری بچه؟
پسر با اخم نگاهش کرد.
-نه..دیگه بچه نیستی.
به نیمکت اشاره کرد و گفت:
_اجازه هست؟
پسر کوله شو برداشت و علی نشست.
-اینجا پاتوقته؟
-نه.
-پس چرا امروز هم اومدی؟ تو که دو روز پیش برا چند روزت خریده بودی..دیروزم اومده بودی.
پسر که فهمید دستش برای علی رو شده، نگاهش کرد.علی بالبخند نگاهش کرد و گفت:
_من معمولا یک روز درمیان از این مسیر و پارک رد میشم..اگه خواستی منو ببینی لازم نیست هرروز بیای.. البته انتظار کشیدن آدم رو بزرگ میکنه...حالا چکارم داشتی؟
-چیشد که از عشق و حالت گذشتی؟
-گفته بودی حوصله نصیحت شنیدن نداری...حوصله خاطره شنیدن چی،داری؟
-دارم.
علی چند ثانیه سکوت کرد.بعد گفت:....
✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
رمان جذاب و آموزنده ســـرباز
قسمت صدوچهل و دوم
علی چند ثانیه سکوت کرد.بعد گفت:
_تو تا حالا مرگ رو یه قدمی خودت دیدی؟
-نه.
-من دیدم..یه قدمی هم نبود،خیلی نزدیک تر بود..همه چی روی دور آهسته بود،مثل فیلم ها..یکی میل گرد آهنی برداشت تا به سر من بزنه.میدونی اگه میل گرد به سر کسی بزنن،چی میشه؟ درجا میمیره...میل گرد رو برد بالا،صدم ثانیه هم نشد ولی برای من مدتی طول کشید.با خودم گفتم اگه الان بمیرم چی میشه؟ ترسیدم،از مردن..تا اون موقع از خدا فقط یه اسم شنیده بودم.گفتم خدایا اگه واقعا وجود داری یه کاریش بکن...تکان خوردن موهام بخاطر ضربه میل گرد رو حس کردم ولی تو همون چند سانت موهام اتفاقی افتاد که اون میل گرد به سرم نخورد...هنوز از اون مهلکه نجات پیدا نکرده بودم که بازم به خدا شک کردم،گفتم اتفاقی بوده...به دقیقه نکشید که دوباره مرگ رو دیدم..گفتم خدایا اگه الان هم یه کاریش بکنی دیگه بهت شک نمیکنم..تا جمله م تمام شد، نجات پیدا کردم.
-گذشتن از عشق و حالت برات سخت نبود؟
-بود،خیلی سخت بود..بعضی ها به پوچی میرسن و از همه چی دست میکشن..ولی من به پوچی نرسیده بودم. من غرق عشق و حال خودم بودم..برای همین گذشتن از عشق و حال برام سخت بود.ولی من آدمی نبودم که خودمو گول بزنم،بگم خواب و خیال بوده...راستشو بخوای جرأتشم نداشتم،میترسیدم اگه یه بار دیگه شک کنم،واقعا بمیرم.ولی ایمان هم نداشتم.رفتم دنبالش،خیلی گشتم،تا پیداش کردم..نمیگم پام نلغزید، نمیگم سخت نبود ولی ارزششو داشت.
-من به پوچی رسیدم..فکر میکنی برای من راحت تره؟
-اسمت چیه؟
-فرید...فرید نعمتی.
یک سال از مرگ فاطمه میگذشت.
زینب سه ساله بود.خیلی خوب صحبت میکرد.اخلاق و تن صداش و لحن صحبت کردنش،شبیه فاطمه بود.وقتی حرف میزد،همه فکر میکردن فاطمه داره صحبت میکنه.
زهره خانوم از علی خواست سر راهش، جلوی فروشگاه پیاده ش کنه.ولی علی ماشین رو پارک کرد و با زهره خانوم وارد فروشگاه شد.
با صبر و حوصله همراهیش میکرد،
و با شوخی درمورد خرید هاش نظر میداد.زهره خانوم هم همیشه مهربانی های علی رو با محبت های مادرانه جواب میداد.
وقتی برمیگشتن خونه،زهره خانوم به علی نگاه کرد و گفت:
_پسرم.
-جانم مامان خانوم
-هر مادری دوست داره خوشحالی و خوشبختی بچه هاشو با چشم خودش ببینه..تو واقعا پسرم هستی.منم مادرم. دوست دارم تو زندگیت آرامش داشته باشی،کنار کسی که بهش نگاه کنی و باهات حرف بزنه.کسی که همدمت باشه،مونست باشه.
علی متوجه منظور زهره خانوم شد. ناراحت گفت:
_از دست من خسته شدین یا دارین امتحانم میکنین؟
-هیچکدوم علی جان.شما وقتی ازدواج کنی،عضوی به خانواده ما اضافه میشه، عروس من میشه..پسرم،حقیقت اینه که فاطمه دیگه نیست ولی شما زنده ای،باید زندگی کنی.
چشم های علی پر اشک شد.
-زندگی من فاطمه ست..من الانم دارم با فاطمه زندگی میکنم و خوشبختم.
-پس چرا مثل سابق نمیخندی؟ مثل اون موقع هایی که صدای خندهت تو تمام خونه میپیچید..من مادرم علی.با اشک و بغضت میمیرم،با صدای خنده هات زنده میشم.
-من از زندگیم راضیم.همه ی غصه من دلتنگیه.دلم برای فاطمه خیلی تنگ شده.
ماشین رو کنار خیابان نگه داشت،
و پیاده شد.چند قدمی دور شد.با اینکه دوست داشت بازهم تو حال خودش باشه ولی اشک هاشو پاک کرد و رفت سمت ماشین؛با بغض.
بدون هیچ حرفی به خونه رسیدن.
زینب بدو رفت پیش علی.علی با لبخند و مهربانی بغلش کرد و باهاش حرف میزد؛با بغض.
خرید های زهره خانوم رو برد تو خونه.با زهره خانوم هم با محبت و مهربانی رفتار میکرد،مثل سابق.گرچه براش سخت بود ولی چون مادرش دوست داشت،بخاطر خدا دیگه بلند میخندید؛با بغض.
سه هفته گذشت.....
✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
🌸🌸🌸🌸🌸