eitaa logo
🌴سنگر عشق🌴
324 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
8هزار ویدیو
67 فایل
┄──┅┅═🔶═┅┅──┄ ﷽ باسلام و عرض خوش آمد حق او با گریهِ تنها نمیگردد ادا ... #شهدا_آماده_ایم آدرس کانال 👇👇👇 https://eitaa.com/saangareshgh ارتباط با ما 👈 @SeyedAli75 ┄──┅┅═🔶═┅┅──┄
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 تا وقتی صدای اذان از گلدسته ها میاد؛ ناامیدی گناه کبیرس ... 💚💚💚
🍃در طالع خویش می‌زنم خنده هنوز 💔کز بهر ، نیَّم ارزنده هنوز 🕊گشتند عزیزان به نائل شرمنده منم که مانده‌ام زنده هنوز😔
مي گفت: بـاید بـرای خودمـون تـرمز بــذاریم ... اگه فلان کار کـه بـه نزدیکه ولی حروم نیست رو انجام بـدیم تـا گنـاه فاصله ای نداریم...!! 🌷شهيد مدافع حرم مسعود عسگری🌷
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥واقعا کیف کردم کارشون رو دیدم چندتا نوجوان از بچه‌های هیئت سائلین امیرالمؤمنین که برای تنوع و شادی مردم عزیز در جشن اعیاد رو در خیابان‌های خلوت گرفتند دمشون گرم اینکار الان در ایتالیا، چین یا ژاپن بود الان میلیونی بازدید داشت 💬 حامــــــد یاری 🍃🌹🍃🌹
•✿•بَستِـہ ام عَـهد ڪه در راه شَهیــدآن باشـَم چٰآدُرِ مـشکی مَن رنگِ شهــادٺ دارَد•✿•
حد و مرز ندارد... سرش نمیشود در هـم که باشے ...! دلـت تو را میزند💔 و چه زمینے بهتر از ...❤️ الرزقنا سریعا...😭😭😭 یازهرا((سلام الله علیها))🌸
دوران امام عصر عج، چیزی از جنس برزخ است و با قوانین برزخی اداره میشود! مردم پیش از ظهور به واسطه دیدن ظلم های بزرگ از تعلقات مادی رها میشوند... 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
🍃🌸🍃 بزرگی میگفت : 👈 محکم بودن ریسمان الهی کافی نیست،محکم گرفتن هم شرط است...
°💚•| و تنها او میداند که جوانی ِشان را وقف ِ نجابت کردند ✌️ 🍃🌹🍃🌹
☺️شوخ‌طبعی شهید ابراهیم هادی 🟡در يكي از روزها خبر رسيد كه ابراهيم و جواد و رضا گوديني پس از چند روز مأموريت از سمت پاسگاه مرزي در حال بازگشت هستند. از اينكه آنها سالم بودند خيلي خوشحال شديم. جلوي مقر شهيد اندرزگو جمع شديم. دقايقي بعد ماشين آنها آمد و ايستاد. ابراهيم و رضا پياده شدند. بچه ها خوشحال دورشان جمع شدند و روبوسي كردند. 🟢يكي از بچه ها پرسيد: آقا ابرام، جواد كجاست؟! يك لحظه همه ساكت شدند. ابراهيم مكثي كرد، در حالي كه بغض كرده بود گفت: جواد! بعد آرام به سمت عقب ماشين نگاه كرد. 🔵يك نفر آنجا دراز كشيده بود. روي بدنش هم پتو قرار داشت! سكوتي كل بچه ها را گرفته بود. ابراهيم ادامه داد: جواد...جواد! يك دفعه اشك از چشمانش جاري شد. 🔴چند نفر از بچه ها با گريه داد زدند: جواد، جواد! و به سمت عقب ماشين رفتند! همينطور كه بقيه هم گريه ميكردند، يكدفعه جواد از خواب پريد! نشست و گفت: چي، چي شده!؟ جواد هاج و واج، اطراف خودش را نگاه كرد. 🟣بچه ها با چهره هايي اشك آلود و عصباني به دنبال ابراهيم ميگشتند. اما ابراهيم سريع رفته بود داخل ساختمان! 📚سلام بر ابراهیم۱/ص۱۴۶ ❤️❤️❤️❤️