⚘﷽⚘
هر روز
پشت پنجرهے خيالم
نور از نگاه تــو مےتابد.
در آسمان لبخندت
گنجشك ها میخوانند
و من روياے حضور تــو را
در پيچ و تاب رقص پرده ها
جشن میگيرم.
چقدر شيرين است
كه دست در دست خيالِ عشــق تـــو
روز را آغاز كنم.
#شهیدآقامحمدرضادهقان
#سلامروزتونشهدایے
🔴مراسم وداع و تشییع دو شهید مدافع حرم، هفته آینده در مازندران
🍃🌸جانشین فرماندهی لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا: پیکر مطهر دو شهید مدافع حرم شهید سعید کمالی و شهید علی جمشیدی بعد از۵۰ ماه دوری از وطن، از کربلای خان طومان به استان مازندران باز خواهند گشت.
مراسم شب #وداع با حضور مردم شهید پرور استان مازندران، یکشنبه ۱۵ تیر بعد از نماز مغرب و عشا در پارک موزه دفاع مقدس برگزار می شود.
🌷تشییع شهید مدافع حرم سعید کمالی
در شهرستان #ساری
و شهید مدافع حرم علی جمشیدی در شهرستان #نور در روز دوشنبه ۱۶ تیر برگزار خواهد شد.
حرف دل زارم❤️
زینت خانه ی ما نام حسین است...
ـصبح و شام چشمانم را
به نــ ــام تو دخیل میبندمـ...😭
#ای_آقای_مهربانم_حسین
#صبحتون_حسینی
💢وصیت شفاهی
شهید #سید_مهدی_موسوی به همسرش:
«اگر زنده بودم و به شما گفتم از مسیر ولایت جدا شو، گوش نکن. اگر هم شهید شدم باز هم از مسیر ولایت جدا نشو.»
#سالروز_شهادت❣
۱۰ تیر ماه ۱۳۹۲
❣رفتـن ، #عشـق میخواهد
قدم هـا بهـانهاند ...
مَردانی مَرد ، از تبار ایران زمین🇮🇷
ببخشید بهتون آب ندادم
هر روز وقتی از جستجو برمیگشتیم بطری آب من خالی بود اما بطری مجید پازوکی پر بود . توی این حرارت آفتاب ، لب به آب نمی زد همش دنبال یک جای خاص می گشت . نزدیک ظهر روی یک تپه خاک با ارتفاع هفت هشت متر توی فکه نشسته بودیم و دید می زدیم که مجید بلند شد . خیلی حالش عجیب بود تا حالا این طور ندیده بودمش . هی می گفت پیدا کردم. این همون بلدوزره و ...
یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند. روی سیم خاردار دو شهید افتاده بودند که به سیم ها جوش خورده بودند و پشت سر انها چهارده شهید دیگر. مجید بعضی از آنها را به اسم می شناخت . مخصوصاً آنها که روی سیم خاردار خوابیده بودند. جمجمه شهدا با کمی فاصله روی زمین افتاده بود.
مجید بطری اب را برداشت ، روی دندان های جمجمه می ریخت و گریه میکرد و می گفت :« بچه ها ببخشید اون شب بهتون آب ندادم به خدا نداشتم . تازه ، آب براتون ضرر داشت!» ....مجید روضه خوان شده بوده و...
منبع: کتاب آسمان مال آنهاست – صفحه 16
برای شادی روح شهدا صلوات