*﷽* 🌷اول صبح به سمت حرمت رو کردم دست بر سینه سلامی به تو دادم ارباب سر صبحی شده و باز دلم دلتنگ است السلام ای سبب سینه تنگم ارباب... 🌷السلام علیك یا اباعبدالله الحسین(ع) 🌷عشق است . . . اینکه یک نفر آغاز می‌کند هر روز صبح را به هوای سلام بر تو 🌷صبحتان منور به گنبد نورانی آقا ابا عبدالله و نگاه پر مهر شهدا🕊

چــــراغ از خنده ات گيرم كه راهِ صبح بگشايم ... سلام صبحتون بخیر🌤️

#سلام_امام_زمانم 💚 چشم دیدار ندارم شده ام کورِ #گناه رو که رو نیست ولی تشنه‌دیدار شمام آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی .. کاش یک روز ببینم که ز انصار شمام #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج #صبحت_بخیر_مولای_من #صبحتون_مهدوی

┄┅─✵💝✵─┅┄ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان

همسرش میگوید : مرتضی بسیار استغفار میکرد،بسیار مراعات شرع را میکرد اما اکثر اوقات میدیدم بعد از نماز سجده های طولانی بجا می آورد ومدام استغفار میکرد؛ الهی العفو ؛ الهی العفو بعلی .... 🌷شهید مرتضی حسین پور🌷 یاد شهدا با صلوات🌷

جشن پتو قرار گداشته بودیم هرشب یکی از بچه‌‌های چادر رو توی «جشن پتو» بزنیم یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر. به همین خاطر یکی از بچه‌‌ها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج آقا اومد داخل. اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمی‌شد کرد. گفت: حاج آقا بچه‌‌ها یه سوال دارن. گفت: بفرمایید و .... یه مدت گذشت داشتم از کنار یه چاد رد می‌شدم که یهو یکی صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم و یه جشن پتوی حسابی ...