بعد از شهادت علی آقا، یک شب ایشان را در عالم خواب دیدم که به منزل آمدند.
به ایشان گفتم: «چه عجب شما آمدید.»
گفت: «من همیشه با شما هستم، شما من را نمیبینی.»
رفت و رسول را بغل کرد و بوسید.
وقتی می خواستند بروند، پاکت میوه ای را برای این که در راه آن ها را مصرف کنند، به ایشان دادم.
ولی گفتم: «خوش به سعادت شما که از میوه های بهشتی استفاده میکنید.»
رو به من کرد و گفت: «مواظب ریزهگناهانتان باشید، چون نمیگذارند انسان به بهشت برود.»
این مطلب را چند بار تکرار کرد و خداحافظی کرد و رفت.
شهید علیرضا عاصمی همراه با برادر شهیدش عباس، تربت پاكشان کنار یکدیگر در جوار بارگاه شهيد کبیر آيت الله سيد حسن مدرس در شهرستان كاشمر است