آه، وقتی که تو، لبخند نگاهت را می تابانی؛ موج موسیقیِ عشق از دلم می گذرد... #برادر_شهیدم #شهید_حجت_الله_رحیمی #سلام_صبحتون_شهدایی

• چھ روضـھ‌ۍ آشنایــے . . .💔 #عاشق همیشہ همچون معشوقش می‌شود ؛ عاشورائیانِ دوران ما ↶ همچون حبیب‌ها و حاج‌قاسم‌ها و از تبار حججی‌ها و علی‌اکبرها ... در مسیر انقلاب‌ حسینی ایستادند و ما هم امروز در امتداد مسیرشان پاۍ آرمان‌هاۍ شھدا ایستاده‌ایم✌️🏽🥀!" - تصویری‌از‌انگشتر‌شڪستہ‌و‌آغشتھ‌بہ‌خون طـلـبـھ‌بسیجۍ‌مدافع‌امـنـیـت‌ ؛ #شهید_ارمان_علی_وردی

شهیدنوجوان محمدرضا کشاورز مُکبر وموذن مسجدامام مهدی کوزه گری شهید حادثه تروریستی شاهچراغ #شاهچراغ_خونین #ایران_تسلیت

شهید یکتایی برمزار خودش!🕊🌹 ‏بستگانش به تصور شهادت وی برای او مراسم تشییع گرفته و سنگ قبری نیز بر مزار او گذاشته‌اند؛ تصویر مربوط به پس از بازگشت وی از اسارت می‌باشد.

🎥 آخرین قاب از آرمان علی‌وردی در خانه ابدی 🔹تصاویری از آخرین دقایق کفن و تلقین خواندن بر پیکر شهید مدافع امنیت آرمان علی‌وردی

‍ شهرداری که رفتگر شد اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه. در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود.

ما برای انقلابمان کُشته دادیم، شما برای انقلابتان می‌کُشید! فرق ما این است.. - سید مصطفی موسوی

🎥 یک دقیقه برای آرمان علی‌وردی😭 💠 یاد انگشتری تو شده داغ دل ما